• شهروند خبرنگار
  • شهروند خبرنگار آرشیو
امروز: -
  • صفحه نخست
  • سیاسی
  • اقتصادی
  • اجتماعی
  • علمی و فرهنگی
  • استانها
  • بین الملل
  • ورزشی
  • عکس
  • فیلم
  • شهروندخبرنگار
  • رویداد
پخش زنده
امروز: -
پخش زنده
نسخه اصلی
کد خبر: ۱۶۵۶۷۹۳
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۰
نشست پژوهشی:

هژمونی پکن و نگرانی واشنگتن

پس از حملات ۱۱ سپتامبر دولت آمریکا خود را ناچار به همکاری با چین دید. علاوه بر همکاری های اقتصادی که منافع زیادی را برای آمریکا در بر دارد، بحران های منطقه ای، مسأله تأسیسات اتمی کره شمالی و موضوع تایوان، از جمله مسائلی هستند که برای حل آنها آمریکا خود را نیازمند به همکاری با چین می داند.

پژوهش خبری صدا وسیما:نشست پژوهشی با حضور جناب آقای دکتر بهادر زارعی با عنوان «جایگاه چین در شرق آسیا (با تأکید بر تحرکات آمریکا در منطقه) » اردیبهشت ماه به میزبانی اداره پژوهش خبری صدا و سیما برگزار شد. در این نشست آقای دکتر زارعی چکیده‌ای از‌ پژوهش خود را با عنوان « قرن 21؛ قرن آسیا پاسفیک» ، از دو منظر اقتصادی و سیاسی ارائه کردند.

آقای دکتر زارعی: « وقتی می‌گوییم آسیا پاسفیک، باید در ابتدا قلمرو جغرافیایی آن را بدانیم. آسیا پاسفیک، یک کلان منطقه است که از شمال شرق آسیا یا شمال غرب اقیانوس آرام که از ژاپن و 6800 جزیره این کشور ( که 340 جزیره آن مسکونی است) شروع می‌شود و تا استرالیا ادامه پیدا می‌کند. 22 کشور در حوزه غرب اقیانوس آرام قرار دارند و در حوزه شرق اقیانوس آرام هم 13 کشور (3 کشور آمریکای شمالی ، 6 کشور آمریکای مرکزی و 4 کشورهم آمریکای جنوبی ) این کشورها مجموعاً ناحیه پاسفیک یا آسیای شرقی را می‌سازند.

به لحاظ عینی و دقیق اگر بخواهیم منطقه پاسفیک را دسته‌بندی کنیم، 3 ناحیه دارد. هر منطقه یک کلان سرزمین است که یک عامل باعث پیوند و انسجام آنها می‌شود. این عامل می‌تواند طبیعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و یا اجتماعی باشد. در واقع وقتی می‌گوییم منطقه یعنی یک کلان سرزمین که درون آن می‌تواند نواحی متعددی شکل بگیرد. هیچوقت منطقه را یک ناحیه نبینیم. هر منطقه می‌تواند ده‌ها ناحیه داشته باشد.»

هژمونی پکن و نگرانی واشینگتن

سه ناحیه‌ی کلان منطقه پاسفیک یا آسیای شرقی

1ـ شمال شرق آسیا: شامل ژاپن، بخشی از سرزمین‌های خاوری روسیه که در کنار اقیانوس آرام است. مثل ولادی‌وستک ( که یکی از بنادر بزرگ آن است)، ایالت آمور است که حدود 6 میلیون کیلومتر مربع مساحت روسیه را تشکیل می­ دهد، جزء پاسفیک است. وقتی می‌گوییم شمال شرق آسیا، منظور ما چین نیست. بلکه منظور ژاپن، بخشی از روسیه و شبه جزیره کره(کره شمالی و کره جنوبی) است.

2- آسیای شرقی: یعنی قلمرو « هان» و قوم بزرگ « هان» که 96درصد جمعیت چین و این کشورها را شامل می‌شود که بخشی خود چین است: مثل ماکائو، هنگ کنگ و تایوان، پس این 4 قلمرو مجموعاً ناحیه‌ای را در شرق آسیا شامل می‌شود.

3- جنوب شرق آسیا: کشورهایی هستند که آسه آن را می‌سازند و چین جزء این حوزه نمی‌شود، (چین شرق، آسه آن جنوب شرق و ژاپن شمال شرق است.)

حوزه شرق پاسفیک هم شامل 3 کشور آمریکای شمال و 6 کشوری که در حوزه اقیانوس آرام در آمریکایی مرکزی و 4 کشور در آمریکایی جنوبی 350 کشور حوزه اقیانوس آرام را در برمی‌گیرند. یک منطقه‌ی بسیار بزرگی است.

دو ویژگی مهم منطقه پاسفیک در قرن 21

1ـ مهد فن‌آوری: تولید کالا، تولید ثروت و همچنین مصرف آن.

2ـ محل رقابت‌های ژئوپلتیک: در اواسط قرن 21 پیش‌بینی می‌شود که رقابت به چالش کشیده خواهند شد. هر چقدر که این سه قلمرو از نظر اقتصادی قدترتمندتر می‌شوند، از نظر نظامی هم بودجه بیشتری را به این حوزه اختصاص می‌دهند و ملی‌گراتر هم می‌شوند. به قول فرید ذکریا در کتاب « بازی بزرگان» هر چقدر کشورهای آسیای شرقی و جنوب شرق از نظر اقتصادی قوی‌تر می‌شوند، ناسیونالیسم‌تر هم می‌شوند.

ژاپنی‌ها ناسیونالیسم‌ترین قومی هستند که در تاریخ ما می‌شناسیم و بعد از آن چینی‌ها. این وضعیت در شرق آسیا در حال شکل‌گیری است.

بازگشت آسیا به کانون قدرت در دنیا

یک ویژگی که در آسیا هست و شامل ما نیز می‌شود، «بازگشت آسیا به کانون قدرت در دنیاست» و این اتفاق نوینی است که در قرن 21 دارد اتفاق می‌افتد.

همانطور که برژینسکی در کتاب «چشم‌انداز جهان» در سال 2011 اعلام کرد که آسیا تا 1800؛ مهد اقتصاد دنیا بوده است. (کسینجر هم در کتاب چین می‌گوید که 60درصد اقتصاد دنیا تا 1800 در دست آسیا بود.)

از 1800 تا 2000 آسیا به خواب فرو رفت، متاسفانه آسیا 200 سال عقب افتاد و حالا آسیا دارد به کانون تحولات قدرت ‌ها و عرصه ‌های رقابت هم ژئواکونومیک و هم ژئوپلتیکی در دنیا برمی‌گردد. چرا که آسیا همیشه توان اقتصادی بالقوه‌ای داشته است که آرام آرام به بالفعل می‌رسد و می‌تواند در آینده سرنوشت دنیا را رقم بزند.

از 4 کشور بزرگ اقتصادی قرن 21، سه کشور آسیایی است. « چین، ژاپن، هند »، رشد اقتصادی هند در سال 2016 حتی از چین هم بالاتر رفت. پیش‌بینی‌ها این است که هند در میانه قرن، بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی در آسیا باشد که از چین هم پیشی بگیرد. باید توجه داشت که بیشترین میلیاردهای دنیا در هند هستند. شرکت‌های هندی میزان تولید سرمایه‌شان از چینی‌ها هم بیشتر است.

شرکت «تاتا» در سال 2016 ؛ 27 میلیارد دلار سود کرد، شرکت‌های بزرگ در هند بصورت مدنی و خصوصی هستند. (بر عکس آن در چین که شرکت‌های آن وابسته به دولت است).

دو جابجایی بزرگ در قرن 21

1) انتقال قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی از آتلانتیک به پاسفیک، یعنی قدرت سیاسی، اقتصادی و نظامی از حوزه اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام نقل مکان می کند.

2) توزیع قدرت، قبلاً تمرکز قدت در دو بلوک شرق و غرب بود، لیکن در حال حاضر شاهد پخش قدرت هستیم . قدرت‌های بزرگ منطقه ای وجود دارد. آسیا حرفهای زیادی در این زمینه دارد ازجمله جمهوری اسلامی ایران کشوری که درجه 3 هم نبود هم اکنون از نظر اقتصادی قدرت 27دنیاست.

پس اشاعه قدرت یکی از ویژگی‌هایی است. به عبارتی توزیع قدرت بین بازیکنان غیر دولتی یعنی شرکتها، صنایع، کارگاه‌ها و کارخانه‌هایی که می‌توانند در آینده رقیب دولت باشند. برای مثال شرکت آکسون که مدیر عامل آن «رکس تیلرسون» به عنوان وزیر امور خارجه آمریکا، انتخاب شد، برابر با 70 کشور تولید ناخالص ملی دارد. شرکتی با این عظمت اگر روبروی دولت بخواهد قرار بگیرد چه اتفاقی می‌افتد. این موضوع بسیار مهم است. بنابراین روابط چین و آمریکا در این منطقه بسیار مهم است، روابطی که بین دو کشور هم مسائل همگرایانه و تعامل وجود دارد و هم واگرایانه. به یاد داشته باشیم که 5000 شرکت آمریکایی در چین کالا تولید می‌کند.15 هزار شرکت در کل دنیا، در چین کالا تولید می‌کند. پس چین یک بازار بزرگ است هم برای تولید و هم برای مصرف.

در سال 2016 بیشترین فروش شرکت مرسدس بنز در چین بوده است. آمریکا و چین در حوزه اقتصادی تعامل دارند و در این زمینه روابط همگرایانه‌ای نیز با هم دارند و در مقابل روابط واگرایانه‌ای هم خواهند داشت.

چینی ها دنبال این هستند که یک مدل دو نظام و چند قطب را در دنیا تعریف کنند. دو نظام آمریکا و چین، و چند قطب؛ مانند اتحادیه اروپا، روسیه، ‌ژاپن، هند و آسه آن، مرکسور و بسیاری از نظام ‌های منطقه که در حال تولید هستند مثل «سارپ» که در هند آنها را مدیریت می کند. لذا نظامهای منطقه‌ای و کشورهای بزرگ مثل روسیه، ژاپن، هند به اضافه دو قطب چین و آمریکا. این چیزی است که آمریکا به هیچ وجه عنوان یک شرکت و رقیب و حریف آن هم مخصوصاً در منطقه پاسفیک نمی خواهد.

هیچ هژمونی؛ هژمون دیگر را قبول ندارد، در هیچ منطقه‌ای نمی‌توانیم دو هژمون را با هم داشته باشیم. به همین دلیل است که آمریکایی‌ها می‌گویند ما باید هژمون منطقه باشیم.

جمهوری خلق چین با«000 /364/ 1 نفر جمعیت»، «رشد اقتصادی»(که بطور مرتب از 2010 به اینطرف از رشد 10% تا رشد3/ 6، 7/ 6، 7- 9/ 6 را داشته است)،«دیپلماسی زیرکانه»، «تمدن بزرگ» و «یک انباشت تاریخی متداوم» از جایگاه خاصی برخوردار است.

یونان یک انباشت تاریخی متداوم نیست، مصر همینطور. اما هند و چین به لحاظ تاریخی یک انباشت تاریخی مداوم و مدل دارند. چینی‌ها یک مدلینگ هستند در حوزه‌های اقتصادی، سیاست، امنیت، تجارت که با مدلهای دیگر خیلی خیلی متفاوتند که مدل‌های غربی برنمی‌تابند.

رشد اقتصادی چین ظرف ده سال یعنی از سال 2010 تا 2020 ، از 10% تا رشد 33/6 درصد،‌ نشان می‌دهد حدود سه برابر رشد اقتصادی آمریکا و بعد از هند دومین کشور در حال حاضر و کشوری که چهاردهه به طور مرتب رشد اقتصادی برتر را داشته است. نه آمریکا، نه انگلستان، نه آلمان، نه ژاپن، کشوری را نمی‌توانید پیدا کنید که بطور مرتب 4 دهه مستمر رشد اقتصادی مداوم داشته باشد به جز چین.

بنابراین چین یک غول اقتصادی است که در حال برخاستن است و در آینده نیز در حوزه های دیگر هم دنیا را مدیریت خواهد کرد. یکی از ویژگی‌های چین این است که در زمان کوتاهی توانسته خود را به این وضعیت برساند.

برای مثال انگلیس پیشرفت اقتصادی خود را از قرن 17 شروع کردند تا اینکه آمریکا در سال 1880 یعنی اواخر قرن نوزدهم، اقتصاد را از دست انگلیسی ها گرفتند. اما چینی‌ها کمتر از 40سال دومین قطب اقتصاد جهان شدند، در واقع چینی‌ها زمان را MP3 کردند، زمان را کوتاه کردند.

دولتمردان بزرگ آمریکا مثل هنری کسینجر که یک چین‌شناس بزرگ است. (روابط چین و آمریکا از 1971 تا 1979مدیون کسینجر و برنامه‌های دقیق و منظم اوست. یک یهودی آلمانی الاصل با هوش.) وی می‌گوید: ظهور چیزی است که ما باید آن را مدیریت کنیم و در قالب مسالمت آمیز رخ می‌دهد و در آینده آسیا مرکز ثقل دنیا خواهد شد. خواسته یا ناخواسته. که در ثقل آسیا هم چین قرار خواهد گرفت و بعد از آن هند.

بنابراین در منطقه قدرت در حال جابجایی است از آتلانتیک به پاسفیک خودشان هم تأیید می‌کنند که اگر این رشد ادامه پیدا کند و آمریکا مزاحمتی برای چین درست نکند؛ چین خیلی زود در سال 2030 ؛ از لحاظ اقتصادی جلو خواهند افتاد. از نظر نظامی هم رشد نظامی و بودجه نظامی چین حدود دو برابر آمریکاست، لذا از نظر نظامی هم چینی‌ها وضعیت بهتری خواهند داشت. هر چند که در حال حاضر بودجه نظامی چین، یک سوم آمریکاست، اما در آینده این وضعیت بهتر خواهد شد.

همین ارزیابی را برژینسکی هم به عنوان یک شخصیت تأثیرگذار در عرصه سیاست آمریکا دارد. از نظر وی قدرت در قرن 21 از آتلانتیک و اروپا به سمت اوراسیا ( که منظور آسیای جنوب شرقی، آسیای شرقی، اروپای مرکزی، روسیه،‌ آسیای مرکزی و قفقاز) خواهد رفت. اعتقاد برژینسکی بر بخشی از اروپا و آسیا است، نه کل آسیا و کل اروپا. از نظر وی اوراسیا جای اروپا را خواهدگرفت و چین در آینده نمی‌تواند نگرانی از نظر نظامی برای آمریکا داشته باشد و فقط احتیاجات خود را تأمین می‌کند. از جمله در بحث هسته‌ای معتقدند که چین فقط می‌تواند بازدارنده باشد.

اما میرشایمر و بزرگان دیگر چنین عقیده‌ای را ندارند و چین را در کانون تحولات آسیای شرقی خواهند دید. لذا آمریکایی‌ها از یک بعد نگاه ژئواکونومیکی به چین دارند. یعنی همکاری در حوزه اقتصاد ، تجارت، ‌بازار و همچنین همکاری‌های سیاسی که می‌توانند در مسائل متفاوت داشته باشند.

یک اختلاف هم خواهند داشت واختلافشان هم در حوزه رقابتهای ژئوپلتیکی خواهد بود. آمریکا و چین یک قلمرو مشترک ژئواستراتژیک دارند، قلمرویی که حوزه پاسفیک است. در گذشته قلمرو‌های ژئواستراتژیکی کمتر مشترک بوده اما در حال حاضر این قلمروها در بین قدرتها گاهی مشترک است. قلمرو پاسفیک بین آمریکا، ‌چین، روسیه، ژاپن، مشترک است. قلمرویی که بحری است و در دریا محور است. این قدرت ها تمامی رقابت‌ها و تمرکزشان در این قلمرو جمع است.

از یک طرف، یک وابستگی متقابل و یک تعامل اقتصادی با هم دارند.همانطور که گفته شد 5000 شرکت‌های آمریکایی با 16 تریلیون دلار تولید ناخالص ملی، بخشی از آن مدیون بازار چین و سرمایه گذاری شرکت های این کشور در چین است. چین هم بازار بزرگ فروش و بسیار ارزان را داراست و هم اینکه توانمندی صدور کالا را دارد و در این زمینه سخت گیری نمی کند.

حجم تجارت آمریکا و چین

آمارهایی دقیق که از سایت‌های آمریکایی EIA گرفته شده نشان می‌دهد در سال 2015، 600 میلیارد دلار حجم تجارت آمریکا و چین بوده است،که 456 میلیارد دلار مربوط به چین است و کمتر از 150 میلیارد دلار مربوط به آمریکاست. 2016 که آخرین سال حکومت اوباما بود، 48 میلیارد دلار دیگر افزایش پیدا کرده و به 648 میلیارد دلار رسیده، که سهم چین 478 میلیارد دلار و سهم آمریکا 169 میلیارد دلار بوده است، یعنی تراز بازرگانی چین با آمریکا، 8/ 3 برابر چینی‌ها بیشتر کالاها را به آمریکا صادر می کنند. همانطور که ترامپ گفت؛ ربانی قرمزی هم که جایی را افتتاج می‌کنیم، ساخت چین است و چین تمام بازار ما آمریکایی ها را در اختیار گرفته است. در حالی که در سال 1979 که سفارت دو کشور افتتاح شد، حجم تجارت پکن – واشنگتن، 100 میلیون دلار بوده است.

آمریکا در سال 2016 حدود 15 میلیارد دلار سرمایه گذاری مستقیم خارجی آمریکا در چین انجام داده است و این سود سرشاری که چین می تواند از بعد اقتصادی به آمریکا برساند. آمریکایی ها هم در سال حدوداً 20 میلیارد دلار محصولات کشاورزی به چین صادر می‌کنند. بازار چین از لحاظ «کشوری» در دست آمریکاست، اما اگر به لحاظ «گروهی و قاره‌ای» حساب کنیم در دست آسیاست، لذا ابتدا آسیای ها و سپس آمریکای ها بازار کشاورزی و نیازهای کشاورزی چین را در اختیار دارند و چینی ها به تنهایی نمی توانند نیازهای اقتصادی خود را تأمین کنند.

«هژمونی پکن» و «نگرانی واشنگتن»

نگرانی آمریکایی ها از اینجا شروع می شود که رشد فزاینده‌ای اقتصاد چین سرازیر شود در خدمت نیرو و قدرت نظامی .

آمریکا نگران آن است که چین یک قدرت هژمون منطقه ای در شرق آسیا شود و بعد از هژمون منطقه‌ای به هژمون جهانی بپیوندد و بتواند منافع آمریکا و متحدان آمریکا را دچار چالش کند. این نگرانی شبانه روز آمریکاست که نمی دانند و نمی‌تواند چگونه این موضوع را مدیریت کنند.

چین به اندازه کافی پیچیده هست که نتوان به سادگی آن را مدیریت کرد، چین به راحتی و سادگی بزرگ نشده است. آمریکا راهبرد جدیدی را در سال 2012 برای کنترل و مدیریت رفتار چین و شناسایی چین انجام داد و رویکرد «همکاری – تقابل» یا «همکاری – درگیری» را در حوزه پاسفیک در قبال سیاست چین انتخاب کرد تا اعمال کند.

آمریکا معتقد است ما در آسیا با قدرت جدیدی روبرو هستیم و باید موازنه صورت بگیرد، مانند موازنه ای که با شوروی برقرار کردیم. (جنگ جهانی دوم از سال 1947 ،جنگ سرد و پرده آهنین، تا سال 1991، 44 سالی که با شوروی‌ها درگیر بودیم موازنه برقرار کردیم.) موازنه با دوستانمان، هم در شرق و هم در غرب. این موازنه باید در شرق یکبار دیگر علیه چین تکرار شود، وگرنه چین به عنوان قدرت برتر، منطقه را در اختیار خواهد گرفت و ما را دچار مشکل و گرفتاری‌های اساسی می‌کند.

آمریکا می‌پذیرد که خیزش چین به عنوان یک قدرت منطقه‌ای ظرفیت تأثیر بر اقتصاد و امنیت علیه آمریکا را دارد. از این رو آمریکا با توجه به اینکه چگونه با چین رفتار شود، هم می‌تواند ثبات منطقه را بر هم بزند و هم می‌تواند باعث صلح و ثبات را در منطقه شود. به باور آمریکایی ها رشد قدرت نظامی چین، باید مشخص و معلوم باشد تا آنها بدانند که چین چه برنامه‌ای را از بعد اقتصاد می‌تواند دنبال کند. از این منظر با شناخت بهتر از چین، آمریکا می‌تواند با این شناسایی، این کشور را کنترل کند.

یکی از دعواهایی که آمریکایی ها با چینی ها دارند بر سر بازار بسته چین است که اجازه ورود کالاهای بیشتر آمریکایی را به این حوزه نمی دهد. چین تا حدودی بازارها را به سوی بازیگران بسته است و با شروط مشخص و منظمی چرخش و ورود کالاها را به بازار چین می‌دهد. بخشی به دلیل احتیاط ها و مسائل امنیتی است.

به هر حال از لحاظ واردات، صادرات، سرمایه گذاری، همکاری اقتصادی و رقابت ژئواکونومیکی که واشنگتن و پکن دارند، آمریکایی ها ناچار هستند که بتوانند چین را از همه لحاظ حتی اقتصادی کنترل کنند. میرشایمر و بزرگان آمریکا معتقدند که اگر قدرت اقتصادی چین را کنترل و کُند نکنیم، این سرعت اقتصادی در خدمت ارتش و قدرت نظامی قرار خواهد گرفت.

روابط تجاری چین در منطقه و جهان

در حوزه آسه آن

حوزه جنوب شرقی آسیا و منطقه آسه آن یکی از قلمروهای تاریخی است که پایگاه آمریکا بوده است. کشورهایی مثل مالزی، تایلند و فیلیپین که این سه کشور، دوستی تاریخی با آمریکا داشته و دارند.

هر چند که آمریکا تا سال 2012، کالای بیشتری را به این ده کشور (آسه آن ) صادر می‌کرد لیکن در حال حاضر به جز سنگاپور، در 9 کشور دیگر چین مقام اول صادرات و سرمایه‌گذاری خا رجی را در بین این کشورها دارد. چین به مرور از سال 2002 شروع به "توافق تجاری دو طرفه" بین چین و کشورهای دیگر در این منطقه کرد. برای مثال چین – اندونزی، چین- تایلند، چین- مالزی، چین- ویتنام، چین- لائوس، چین- کامبوج، چین- برمه. این یکی از کارهایی است که چینی‌ها اخیراً توانسته‌اند از دست آمریکا بیرون ببرند.

در حوزه آفریقا

در سال 2000 ، چین بر اساس قرارداد «توافق تجاری دو به دو»، که به آن اعتقاد دارد، 55 روابط تجاری آزاد بین کشور خودش و کشور دیگر انجام داده است و در سال 2014 به 278 روابط تجاری با 150 کشور رسانده است.گفتنی است در آفریقا 54 کشور وجود دارد که 48 کشور این قاره، روابط اقتصادی بالایی با چین دارند،حتی بیشتر از آمریکا.

هو جین تائو در سال 2012، 48 رئیس جمهور و نخست وزیر آفریقا را دعوت کرد و 5 میلیارد دلار را بین این کشورها تقسیم کرد و شرط آن با این کشورها این بود که فقط از چین کالا بخرند و همه برا ین خواسته چین، متعهد شدند. سرمایه گذاری که چین در آفریقا می‌کند، به حدی است که بازار آفریقا و منابع معدنی آن را در اختیار دارد و به این سادگی آمریکا نمی‌تواند دوباره بازار آفریقا را بگیرد.

در حوزه آمریکای لاتین

آمریکای لاتین است همانطور که مونروئه گفت: حیات خلوت ماست، لیکن چین آمریکا را نیز از این منطقه بیرون کرده است و امروز سرمایه‌گذاری که چینی ها در آمریکای لاتین می‌کنند و صادراتی که چینی‌ها با آمریکای لاتین دارند، مخصوصا 12 کشور آمریکای جنوبی و شش کشور آمریکای مرکزی بیش از آمریکاست و آمریکا را پشت سر گذاشته اند. این غول اقتصادی آرام آرام، مناطق دیگر را نیز از دست خیلی از کشورها و قدرت‌ها خارج می‌کند.

احیای جاده ابریشم

کار دیگری که چینی ها دارند انجام می‌دهند احیای جاده کمربند ابریشم است، که به «یک کمربند و یک جاده» مشهور است. از زمان «شی جین پینگ» تلاش می‌شود این جاده احیا شود. چرا که شی جین پینگ معتقد است که آمریکایی ها در دراز مدت بازار را بر روی ما خواهند بست. درست هم پیش بینی کرده بود مثل ترامپ که قابل پیش بینی نیست. آمریکایی ها خیلی قابل پیش بینی نیستند. لذا چینی ها بر اساس ضرورت، راه دوم و سومی را برگزیدند. یکی از این راه ها همین جاده ابریشم است. که 70 کشور را درگیر می‌کنند. 900 پروژه؛ هر پروژه یک میلیارد دلار و در مجموع 900 میلیارد دلار هزینه خواهند کرد و از شانگهای تا برلین ادامه پیدا می‌کند.

35 سال طول خواهد کشید که این کمربند کامل شود. آسیایی‌ها کاملاً پذیرفته اند. جمهوری اسلامی ایران هم یکی از کشورهایی است که در این زمینه حاضر به همکاری است. چینی ها گفته اند که حتی تا 4 تریلیون دلار به جاده ابریشم کمک خواهند کرد. تا از این طریق رشد اقتصادی شان را ثابت نگه دارند و رشد اقتصادی بین 6 و7 درصد را حفظ کنند و ادامه دهند. چر اکه نیاز به بازارهای جدیدتر دارند تا نگرانی شان از جهت سیاست‌های احتمالی آمریکا کمتر شود و از این طریق نه تنها آسیا، بلکه آفریقا، اروپا، و خودشان را هم رشد می‌دهند. وقتی طرح مارشال را با طرح چین محاسبه می کنیم. حدود 130میلیارد است. در طرح مارشال، وزیر امورخارجه آمریکا پس ازجنگ جهانی دوم، 10 میلیارد و 750 میلیون دلار به کشورهایی که درگیر جنگ و ویرانی بودند کمک کرد اما چینی ها 4 تریلیون دلار می‌خواهند سرمایه‌گذاری کنند.

چین و بزرگترین سرمایه‌های بانکی

چین در ساخت نهادهای اقتصادی در حال حاضر از آمریکا جلوتر است. یعنی بزرگترین بانک‌های دنیا در دست چین‌ است نه آمریکا. بزرگترین سرمایه‌های بانکی مربوط به چینی‌هاست. و زیر ساخت توسعه اقتصادی آسیا حدوداً سه برابر بانک جهانی، پول دارد. برای بریکس  هم درست کردند و کاری که چین در آسیای شرقی ، جنوب شرقی آغاز کرده است، یک غول اقتصادی را ایجاد خواهد کرد که به این سادگی از نظر اقتصادی نمی‌توان این کشور را نادیده گرفت. به همین دلیل است که بدون نظر چین، هیچ قراردادی انجام نمی‌شود. میزان سرمایه‌هایی که چین در حوزه‌های اقتصادی هزینه می‌کند، بسیار بالاست.

جمهوری خلق چین یک شرکت هواپیمای مسافربری دارد و در حالی که بوئینگ و ایرباس در فروش مشکل دارند، ظرف کمتر از دو سال 570 سفارش می‌گیرد. هواپیمای مسافربری پهن پیکرشان بیش از 150 تا 175 مسافر می گیرد. 50 میلیون دلار قیمت دارد و از لحاظ کیفیت هم با استانداردهای دنیا منطبق است. بخشی از محصولات آن را هم از شرکت بوئینگ خریداری می‌کنند. در حالی که هواپیمایی که ما خریداری کردیم، حداقل دو سوم تا نصف بیش از آن چیزی است که چینی‌ها دارند تولید می‌کنند.

لذا با توجه به این وضعیتی که چین در حال شکل دادن به دنیا است، یک راهکار بیشتر برای آمریکایی ها نگذاشته اند و اینکه تمرکز خود را در پاسفیک بیشتر کنند. تمرکز خود را در حوزه پاسفیک، با توجه به چالش های ژئوپلتیکی که در آینده خواهند داشت، از سال 2012 به بعد مهد تمرکز آمریکایی ها بر روی حوزه پاسفیک بوده است. در حال حاضر ناوگان بزرگ دریایی آمریکا به سمت پاسفیک در حرکت هستند. پایگاه‌های آنها در تایلند، فیلیپین(کلارک)، ژاپن، در کره جنوبی و در داروین استرالیا، مستقر می‌شوند. به دلیل اهمیت حوزه پاسفیک، آمریکا بخشی از ظرفیت نیروی دریایی را از هاوایی (ایالت پنجاهم امریکا) که بزرگترین پایگاه های دریایی اش است را از شمال شرق به حوزه پاسفیک انتقال می‌دهد، از ژاپن(اوکیناوا) تا استرالیا تا چین را مدیریت کند و در این راه حتی تا جنگ هم پیش خواهند رفت.

به همین دلیل است که هم سیاست پژوهانشان(کسینجر، نای، برژینسکی) و هم دولتمردانشان (از کلینتون تا اوباما) اتفاق نظر دارند که اولویت اصلی آنها منطقه پاسفیک است و مراودات و تعاملاتشان چین خواهد بود.

لذا در این منطقه این دو کشور، هم می‌توانند همدیگر را از بعد اقتصادی یک متحد نگاه کنند و هم آمریکا در راستای محدودیت سازی رفتار دفاعی- امنیتی چین گام بردارد.

بودجه نظامی آمریکا و چین

بعضی ها نگاه های منطقی تری دارند، آمریکایی ها 12 ناو جنگی هواپیمابر اقیانوس پیما و 285 ناو جنگی بزرگ دارند که تا سال 2020 اعلام کرده‌اند که بیش از 60% اینها را در حوزه پاسفیک (در پایگاه های کلارک فیلیپین ، درگوآم، اوکیناوای ژاپن، داروین استرالیا که چند منظوره است و پایگاه هوایی کره جنوبی در 60 کیلومتری جنوب سئول) مستقر می‌کنند.

بودجه نظامی آمریکا در 2001 معادل 81% ، رشد داشته، در سال 2007 ؛‌4/7% رسیده و 43% ، یعنی 605 میلیارد دلار در سال 2016؛‌ به اندازه مراوده اقتصادی چین و آمریکا، بودجه نظامی آمریکا بوده است. بودجه نظامی چین 200 میلیارد دلار یعنی یک سوم.

مؤسسه صلح استکهلم و موسسه اسپرینگر همین آمار و ارقام را اعلام می‌دارند. اما یک تفاوت وجود دارد اینجاست که بودجه نظامی چینی‌ها رشد دو رقمی دارد، اما رشد بودجه نظامی آمریکا تک رقمی است. پیش بینی می شود تا کمتر از 20 سال آینده بودجه نظامی چین به 20% کل دنیا برسد. در حال حاضر11% بودجه نظامی دنیا مختص به چین است. 43% مربوط به آمریکا یعنی 4 برابر چین. در سال 2020 پیش بینی ها این است که این رشد به 20 برسد و سرعت آن بیشتر خواهد شد.

دو نگاه آمریکایی ها به چین در طول 20 سال و مضاعف شدن نگرانی‌ها نسبت به این کشور

1ـ چین به عنوان یک همکار، رئالیست‌ها ، نئورئالیست ها جز این دسته نیستند. بیشتر لیبرالها و نولیبرالها هستند که چین را به عنوان یک همکار نگاه می‌کنند. کلینتون و اوباما اینگونه بودند. جرج واکر بوش، دور دوم ریاست جمهوری‌اش، اینگونه به چین نگاه می‌کرد که ما می‌توانیم با چین همکاری کنیم. اصلاحات را با چین توسعه بدهیم. چین می‌تواند به تولید ثروت در آمریکا کمک کند. (درست هم می‌گوید). در کتاب «جهانی شدن»، لِستر تارو، (مشاور بیل کلینتون در دوران ریاست جمهوری) تأکید می شود که از سال 1992 تا 2002 (ظرف ده سال) 22 میلیون شغل در آمریکا ایجاد شده است که بخش عمده‌ای از آن مدیون تلاش های چینی‌هاست. به باور تارو، چینی ها خلاقیت آنان را به کالا تبدیل می‌کنند. کتاب دیگر تارو «ثروت آفرینان» می‌گوید: چینی‌ها می‌گویند شما خلاقیت را تولید می کنید، ما محصولات شما را. ما نمی توانیم مثل شما خلاق باشیم. به دلیل اینکه سیستم آموزشی ما خلاق پرور نیست. در سیستم آموزشی آمریکا که خلاق‌زایی وجود دارد، تولید ثروت یکی از ویژگی‌هایش است. ظرف ده سال 22 میلیون تولید ثروت در حوزه اقتصاد دانش بنیان کرده است. اروپا با 28 کشور(که حالا شده 27 کشور) یک میلیون تولید شغل دانش بنیان کرده است که محصولاتشان را در چین تولید می‌کنند. بنابراین چین کمک بزرگی در توازن بخشیدن به فرصت ها.

2ـ چین به عنوان یک تهدید، رئالیست‌ها و نورئالیست‌ها مثل میرشایمر همچنین اعتقادی به فرصت بودن چین ندارند. در حالی که کسینجر، چین را یک فرصت می‌دانست، این گروه چین را یک تهدید می‌دانند. برژینسکی در ابتدا چین را فرصت می‌دانست. چرا که تصور می‌کردند که رشد اقتصادی چین آرام آرام، کند خواهد شد و پایین می‌آید. اما وقتی دیدند که رشد اقتصادی چین همچنان می تازد، متوجه شدند که به سادگی از لحاظ اقتصادی پایین نخواهد آمد و این غول اقتصادی انتقال پیدا خواهد کرد به بعد نظامی و از نظر نظامی یک قدرت برتر خواهد شد. به همین دلیل برژینسکی چین را دیگر فرصت ندانست بلکه تهدید و قدرت هژمون بسیار بالایی که هیچ قیمتی را برنخواهد تابید.ترامپ هم مثل میرشایمر و این طیف، چین را تهدید می داند.

در منطقه پاسفیک چین وقتی به قدرت مطلوب برسد و زمانی که وارد رقابت شود بعید به نظر می‌رسد که آمریکا را در اینجا تحمل کند،‌ لذا آمریکا را از بعد اقتصادی آرام آرام از منطقه خارج می‌کند و بعد از آن از بعد نظامی هم، همین رفتار را خواهد داشت. چین به دنبال تسلط بر آسیاست و یک چین قدرتمند فشار خواهد آورد تا آمریکا را از میدان خارج کند. همانطور که اروپا در قرن نوزدهم، براساس قرارداد مونروئه، آمریکا را از اروپا خارج کرد چین هم می‌خواهد همین کار را کند. لذا آمریکایی ها با ایجاد توازن و با دوستانی که در اینجا دارند،(اروپائیان، ژاپن و حتی روسیه و هند) می خواهند مانع هژمون شدن چین در آسیا شوند. به همین دلیل است که سیاست ساخت و تجهیز ارتش را در کشور ژاپن حمایت کردند و از آنها خواستند یک نیروی نظامی منظم برون مرزی را شکل بدهند و ژاپنی‌ها هم از سال2016 بر اساس تغییراتی که در قانون اساسی‌شان،(ماده 7 که فاقد ارتش بودند و اصلاحاتی که انجام دادند)، رسیدند به ساخت یک نیروی نظامی و اولین بار بود که بودجه نظامی ژاپن به 49 میلیارد دلار افزایش پیدا کرد و به عنوان دهمین کشور از نظر بودجه نظامی دنیا، نقش آفرین شد تا بتوانند یک بخشی از پازل چین را مدیریت کنند.

به اعتقاد آمریکایی ها، چین به هیچ عنوان با آنها مدارا نخواهد کرد و به محض اینکه به عنوان یک قدرت هژمون و برتر برسد آنها را بیرون خواهد کرد. پس قبل از اینکه این اتفاق در حوزه پاسفیک بیفتد، آمریکا می بایست ابتدا به سمت محدود کردن و تضعیف چین حرکت کند، مخصوصاً از بعد اقتصادی، چرا که سرمایه‌های این حوزه به سوی حوزه‌های دفاعی و سرمایه‌گذاری‌های دفاعی می آیند.

چینی‌ها سه کار را همزمان انجام می‌دهند:

پژوهش در حوزه امنیتی و تولید کالاهای اروپایی در کشور. مثل یورو کوپتر؛ صنعت هلی‌کوپتر که در کشورهای اروپایی تولید می‌شود، در حال حاضر در چین تولید می‌شود. حتی چینی ها خودشان هلی‌کوپتر می زنند. تولید هلی‌کوپترهای چینی از کیفیت خوبی هم برخوردار است. کالاهای نظامی چینی از لحاظ کیفیت، کالاهای بدی نیستند. هواپیماهای بسیار پیشرفته رادار گریز می‌سازند. هواپیماهای 20 , j 31j ؛ دو هواپیمایی که از کیفیت بالایی برخوردار است و پا به پای هواپیماهای امریکایی است. از هوکایدو شمالی ترین جزیره ژاپن تا استرالیا را می‌توانند پوشش بدهند بدون اینکه رادار آن را ردیابی کند.

در واقع چینی ها همزمان هم در "حوزه نظامی" به شدت سرمایه گذاری می‌کنند و هم "تولید کالا" از اروپا و دیگر مناطق و هم "خرید کالاهای نظامی" از آلمان، فرانسه ،انگلستان انجام می‌دهند. به همین دلیل است که بودجه نظامی چین غیرشفاف است و هیچ کشور و نهادی نمی تواند دقیقاً این بودجه را تخمین بزنند. می‌گویند حدودا 200 میلیارددلار، ولی وقتی «دین» بعد از«مائو» آمد (1976)، به نظامی‌ها گفت: یادشان باشد تا 50 سال دیگر جنگی در نخواهد گرفت. پس ارتش باید در خدمت تولید اقتصاد باشد. کارخانه‌های اقتصادی داشته باشد و یک بخشی را به تولید کالاهای نظامی اختصاص دهند. اما وقتی اوجین تائو آمد این استراتژی را تغییر داد و گفت چین به اندازه‌ای قوی و بزرگ هست که تهدید زیاد دارد. لذا ارتش باید به تولید محصولات صنعتی برگردد. به همین دلیل است که درآمد بخشی از کالاهای صنعتی که ارتش چین تولید می کند، به محصولات و سخت‌افزارهای جنگی و نرم افزارهای جنگی اختصاص دارد. لذا آمریکایی ها نمی دانند 100 و 150 میلیارد دلار بیشتر یا کمتر فروش ارتش چقدر است؟ این فروش ارتش در جنگ سایبری، ساخت سلاح‌ها، در نرم‌افزارها به کار برده می‌شوند و اینها قابل محاسبه نیستند. لذا احتمال اینکه چینی‌ها تقریباً 50% بودجه نظامی آمریکا را داشته باشند، وجوددارد. من هم بر همین باورم. چرا که آمریکایی‌ها به چینی ها گفتند که تمامی صنایع دفاعی ما را از جمله هر بخش ناسا و شرکت لاکهید مارتین را ببینند به شرط اینکه آمریکایی ها هم فعالیتهای نظامی چینی ها را ببینند ولی آنها موافقت نکردند و حاضر نشدند.

در یک جمع بندی در بعد نظامی می توان گفت دیدگاه دوم، یعنی دیدگاه بدبینانی که در سیاست0020 خارجی آمریکا و سیستم تصمیم گیری این کشور وجود دارند و چین را به عنوان تهدید می‌بینند، درست است و سیاست خارجی آمریکا از این به بعد، چین را به عنوان یک تهدید می‌بینند نه یک فرصت.

شاید بخشی از اقتصاددانان و یا شرکت دارهای آمریکایی چین را فرصت ببینند اما بخشی عمده ای از دولتمردان و تصمیم سازان آمریکایی چین را در امروز و آینده به عنوان یک تهدید می‌بینند. بحران کره شمالی یکی از ابزارهای است که چین در اختیار دارد برای کشیدن سایر بازیگران آسیای شرقی و جنوب شرقی به سمت خود. تایوان هم سلاحی در دست آمریکاست که چین را با چالش روبرو کند و هزینه‌های چین را افزایش دهد و حضور خود را در منطقه موجه کند.

حضور کره شمالی و حل شدن مسائل کره شمالی با آمریکا و عدم وجود یک قرارداد مشخص بین این دو کشور، حضور آمریکا را در منطقه توجیه پذیرتر می‌کند. این سناریویی است که بین دولتمردان آمریکایی وجود دارد. 

پرسش و پاسخ

سوال: آمریکا برای اینکه به نقطه تقابل نظامی با چین و آن نقطه هژمونی که مد نظر آمریکاست، نرسد، آیا از لحاظ اقتصادی در صدد محدود کردن اقتصادی این کشور از طریق خارج کردن شرکتهایش از چین می شود؟

پاسخ: همانطور که گفته شد در آمریکا دو دیدگاه وجود دارد، دیدگاه اقتصاددانان و دیدگاه سیاستمداران. منتهی تصمیم را همیشه سیاستمداران می‌گیرند. فرید من در کتاب « سرمایه داری و آزادی » می‌گوید: بعد از جنگ جهانی دوم صدای اقتصاددانان در آمریکا و اروپا بلندتر از صدای سیاستمداران بوده و سیاستمداران همیشه از اقتصاددانان متابعت کرده اند. (در غرب برعکسِ جهان سوم، صدای اقتصاددانان بسیار بلند است، بر اساس تئوری فقر و شورش که به شدت از آن می‌ترسند). لذا اقتصاددانان با لابی و فشاری که می آورند، اجازه نمی‌دهند که خروج سرمایه از آمریکا اتفاق بیفتند. البته می‌توانند صادرات کالا به آمریکا را کاهش دهند. یا تعرفه‌ها را افزایش بدهند. یا حقوق گمرکی را کم و یا زیاد کنند و سود آمریکا را افزایش دهند. همان چیزی که ترامپ می‌خواهد. اجازه ورود کارخانه های جدید را به چین ندهند. اما اینکه بخواهند با خروج صنایع و کارخانه‌های خود از چین و ورودش به آمریکا کمتر توجه می‌شود. برای مثال شرکت تویوتای ژاپن که بزرگترین فروش ماشین را از 2004 تا 2016 دارد . 6 محصولش بالغ بر 27میلیون فروش داشته است، می خواستند در مکزیک کارخانه بزنند که ارزان تولید شود و بعد بیاورند آمریکا،‌ اما ترامپ مانع شد. از این رو در کارهای جدید اقتصادی می‌توانند این کار را انجام بدهند. در حال حاضر می‌توانند اما اینکه برگردند به صنایع گذشته، نه نمی‌توانند چرا که صدای اقتصاددانان بلند می‌شود. چرا که نگرانی بیکاری، مالیات‌های سنگینی که به دولت مرکزی پرداخت می‌کنند، مانع خواهد شد. بنابراین بعید است این 5 هزار کارخانه امریکا در چین بتوانند کاری کنند. اما از این به بعد تلاش خواهد شد که نوع سیاست‌ها کمی متفاوت شود. مثل میزان مالیات را روی کالاهای چینی افزایش بدهند.

همانطور که «شینزوآبه» در دیدار با ترامپ تأکید کرد که آمریکایی ها اجازه ورود کالاهای ژاپنی یا چینی را به آمریکا بدهند، چرا که سرمایه داران بزرگ ژاپنی و چینی در آمریکا سرمایه‌گذاری می‌کنند و همین مسئله بود که ترامپ را تا حدودی متقاعد کرد . آمریکا د رکوتاه مدت با چینی ها درگیر نمی‌شوند. همانطور که در سال 1998 این دو کشور تا سرحد جنگ بر سر تایوان پیش رفتند . ناوهای جنگی آمریکا به سمت کانال تایوان پیشروی کرد و چین نیز به تبع آن عقب نشینی کرد. استراتژیست بزرگ چینی‌ها،‌ بر این باور است تا زمانی که سرانجام جنگ معلوم است با کسی وارد جنگ نشود. وقتی در جنگ می دانی که محکوم به شکستی، چه ضرورتی به جنگ است. به همین دلیل جنگ و درگیری با آمریکا را به عقب خواهند انداخت. تا زمانی که از نظر قدرت نظامی احساس کنند که برتری نسبی نسبت به آمریکا دارند. به همین دلیل احتمال وقوع جنگ در کوتاه مدت وجود ندارد. ترامپ وقتی سامانه دفاع موشکی «تاد» را در 60 کیلومتری کره جنوبی مستقر کرد، اعلام کرد که ما از بعد نظامی با کره شمالی وارد جنگ نمی‌شویم، و گفته های قبلی خود را اصلاح کرد. که سامانه تاد برای دفاع از آمریکا و ژاپن است. حتی برای کره جنوبی هم نیست. موشک‌های تاد دفاع از آمریکا علیه موشک‌های چین و روسیه و کره شمالی است. چرا که موشک‌های «دان فنگ 41» چین، تمامی نقاط آمریکا را می‌زند. موشک‌ آخری هم که کره شمالی آزمایش کرد، هم همینطور است. این موشک‌های تاد برای رهگیری موشک‌های کره شمالی، و روسیه ، چین به سمت آمریکا طراحی شده است. در لهستان، چک، رومانی، سامانه‌های موشکی که بنا کرده‌اند. همینطور است.

بنابر این، این وضعیت بیش از آنکه به نفع چین، کره جنوبی و... باشد. به نفع خود آمریکاست و این کشور منافع خود را تأمین می‌کند و وارد جنگ با کره شمالی هم نخواهد شد. چرا که کره شمالی تهدید کرده است که اگر امریکا با این کشور وارد جنگ شود، تمامی سلاح‌های خود را از جمله بمب هیدروژنی خود را به کار می‌گیرد. بمبی که در سال 2015 آزمایش کرد. همین بمب کل مساحت کره جنوبی (98 هزار و 400کیلومتر مربع) را ویران خواهد کرد. بمب هیدروژنی بسیار قوی تر از بمب‌های هسته‌ای استفاده شده در هیروشیما و ناکازاکی است.

کیم جونگ اول خیلی هم قابل پیش‌بینی نیست و نمی‌توان نیت خوانی کرد، وی یک فرد نظامی است و چه بسا این کار را هم انجام دهد.

880مایل مرز بین کره شمالی و چین است. 1420 کیلومتر مرز آبی کره شمالی و چین است. در سال 1950 جنگ بین شرق و غرب در این منطقه روی داد. ارتش چین وارد کره شمالی شد. تنها پسر مائو در این جنگ کشته شد و چین و کره شمالی قرارداد دفاع موشکی با هم دارند. این مسائل را آمریکا و روسیه می‌دانند و چطور می‌شود که روسها که با کره شمالی مرز مشترک دارند، اجازه بدهند که آمریکا به این کشور حمله کند. روس در اوکراین اجازه ندادند اینها لانه کنند، بنابراین در این منطقه هم نمی‌گذارند. اگر آمریکا کره شمالی را بگیرد با چین هم مرز خشکی می‌شود ونخواهند گذاشت.کره شمالی در واقع به نوعی منافع آمریکا را در منطقه تأمین می‌کند.

سیاست آسیایی چین سرعت و قدرت بیشتری گرفته است تا بتواند یک آلترناتیو باشد برای آینده خود در قبال آمریکا تا ورود کالاها را دچار مشکل کند.

یک اصل در اقتصاد است به اسم اصل «اشباع». یعنی چینی ها با سرعت بازارهای زیادی را هم از درون و هم از بیرون اشباع کرده‌اند. به همین دلیل به دنبال بازارهای جدیدی هستند. از این رو دو کار را همزمان انجام می‌دهند: 1) حوزه مرکزی، مغولستان، تبت و سین گیانگ(ایغور) مسلمان آسیای مرکزی از بخش عقب افتاده و کم توسعه یافته هستند. در حال حاضر تمرکز توسعه برای افزایش رشد شان را به سمت مرکز و شرق و حوزه شمال شرقی پرتاب کرده‌اند. این منطقه که رشدش 12% است و مغولستان که رشد د اخلی‌اش 16% است. این منطقه که بسیار هم بزرگ است. اگر رشد بدهند، رشد اقتصادی و بازیابی شان را افزایش بدهند و این برمی‌گردد به سرمایه‌گذاریشان. به همین دلیل است که کمربند جاده ابریشم، کمربند خطوط راه آهن 80 کشور را دربرمی گیرد. همه در همین راستاست که سرمایه‌گذاری کنند و قدرت خرید را بالا ببرند. تولید را افزایش دهند که اشباع را از حالت اشباع خارج کنند. این برنامه‌های برای تداوم توسعه اقتصادی چین در دستور کار است.

2) سرمایه‌گذاری در حوزه اروپا می‌کنند در همین راستاست. در سال 2014 به بعد در اتحادیه اروپا بیشترین صادرات از آلمان به چین بوده است و برعکس. بعد فرانسه و کمترینش مربوط به انگلستان است، چرا که خروج انگلستان از اتحادیه اروپا آنها را دچار سردرگمی کرده است.آنها اعتقاد داشتند که واحد باشند، یعنی 28 کشور باشند. لذا سرمایه‌گذار ایشان را به حوزه اروپا کشانده‌اند. به آسیای مرکزی و قفقاز کشانده‌اند. این بیانگر آن است که «تداوم رشد بالا» برایشان مهم است نه در رأس باشند.

رشد اقتصادی ژاپن کمتر از 4 دهم بوده است. در سال 2016 رشد اقتصادی کره جنوبی 5/4% بوده است. و رشد «آسه آن» به طور متوسط 6 بوده است. بالاترین رشد اقتصادی هم مربوط به ویتنام بوده است که 5/6% بوده است.

لذا چین در کنار کشورهای پررشد است به غیر از سه کشور ترکمنستان، کنیا و گینه که رشد دورقمی دارند. پیش بینی می‌شود که چین این رشد بالا را در چند دهه آینده نگه دارد. چرا که این رشد بالا کمک بزرگی به صنعت نظامی چین خواهدکرد.

چینی ها بدون اینکه آمریکایی ها متوجه بشوند، هواپیمایی را ساختند که گردشگران 500هزار دلار بدهند ، آنان را تا 500هزار پا بالاببرند. برای اولین بار این غول که بین هواپیما و فضاپیماست را ساختند که 500نفر هم جا دارد.

بیشترین خطوط پرسرعت راه آهن دنیا در چین است که نصف سرعت هواپیما سرعت دارد. یعنی 470 کیلومتر(بیشترین در اروپا برای فرانسه است) کل خطوط پرسرعت قطار آمریکا 2700 کیلومتر است. در مقابل 700/12 کیلومتر در چین که تا سال 2011، برژینسکی گزارش داده است و حالا به کجا رسیده است.

چینی‌ها زیر ساختها را درست بنا کردند. و این زیر ساختها آنها را از لحاظ رشد و توسعه پرتاب می‌کند.

ما متاسفانه منابع نفتی را که در اختیار داشتیم در زیرساختها کار نکردیم. و وقتی نفت رسید به 40 و 50 دلار رسید در واقع نیاز سالانه‌مان شد و از درون دچار مشکل شدیم.

از پیش‌بینی های خیلی خوب چینی ها، آینده نگری است که فرهنگ کنفسیوس دارد. فرهنگ «اطاعت – آمریت» که در فرهنگ کنفسیوس وجود دارد و فرهنگ بهشت بدون شورش. در فرهنگ کنفسیوس کارگر به هیچ وجه حق اعتراض ندارد. چینیها کلا عادت به اعتراض ندارند. به همین دلیل است که چین به بهشت کارگران "ارزان مُزد" و بدون اعتراض مشهور است. لذا هر سرمایه‌داری تمایل دارد که سرمایه‌اش را اینجا هزینه کند. هم مواد معدنی دارد و هم یک سوم کالا همین تولید می شود و هم بازار داخلی و هم بازارهایی که در دنیا در اختیار دارد.

از 50 بندر بزرگ دنیا، 30بندر در آسیاست. به همین دلیل است که می گوییم آسیا به محور اقتصاد دنیا برگشته است. که 15 بندر آن متلق به چین است. شانگهای بندر اول است در حالی که توکیو بندر بیست و پنجم است.

ازبعد اقتصادی چینی ها پیش بینی آینده را کرده‌اند. به قول سیاستمداران پا را روی زمین سفت گذاشته اند. ناپلئون درست میگفت: «که بگذارید چین خفته باشد اگر بیدار شود جهان را تکان خواهد داد.»

سوال : آیا چین برای این تک بعدی بودن ( رشد فقط در عرصه اقتصادی و نه رشد فرهنگی و رسانه‌ای) خود برنامه دارند؟

پاسخ:‌ چین برای 30 سال آینده فکر می‌کند نه حالا، تافلر در کتاب « ثروت انقلابی» میگوید: تا حالا ما فکر می‌کردیم که چین و ژاپن یک حیوان اقتصادی هستند، اما متوجه شدیم که اینها حیوان فرهنگی هم هستند وکالاهای فرهنگی که تولید می کنند، دارد وحشتناک می شود.

هژمون شدن نسبت به گذشته تفاوت‌هایی هم کرده است. در حال حاضر بیشتر فروش فیلم در بالیود است نه در هژمون امریکا.

«یوان» تبدیل شده به یکی از سبدهای معامله. چینی ها در تمامی بانکهایی که بنا کرده اند نظیر توسعه اقتصادی، بریتکس، در حوزه اروپا 40% تا 48% سرمایه‌گذاری چینی است.در حوزه اقتصادی که سرآمد است. در حوزه سرمایه‌گذاری فرهنگی نیز چین، « یوان»، را ظرف4 سال و از سال 2012 ، وارد سبد معاملات دنیا کرده است و حدود 11% معاملات دنیا با این واحد پول صورت می گیرد. این یک آمار خوبی است. در حالی که «ین» که سال‌ها در اقتصاد جهان بوده، این جایگاه را ندارد.

فعالیت های فرهنگی، نرم افزاری و سایبری که دارند انجام می دهند و هزینه‌های سرسام آور بالایی را در چین به خود اختصاص داده است. نای در کتاب «آیا قرن آمریکا به پایان رسیده است » که در سال 2014 نوشته شده، می‌گوید: سرمایه‌گذاری که چینی ها در قدرت نرم دارند، انجام می دهند بیش از سرمایه‌گذاری تمام کشورهای آسیایی است.

لذا این برنامه‌ای که چینی ها برای 30 آینده دارند انجام می‌دهند. سال 2015 ، 27% اختراعات جهان برای چین بود. یک سوم اختراعات جهان، لذا چینی ها زیرساخت‌ها را محکم بسته‌اند و حالا روی زمین سفت با اقتدار و با سرعتی بیش از کشورهای دیگر، حرکت می‌کنند و در 30 سال آینده، آن وضعیت نسبی مطلوب که لازم است که قدرت برتر در منطقه داشته باشند را به دست می آورند و روی بیس اقتصاد حرکت می‌کنند. مثل آمریکا که پس از جنگ جهانی دوم تا دهه 60، آمریکا 50% صادرات دنیا را دارد. در حال حاضر 20الی30% افت دارد. در حال حاضر حدود 19 الی20% صادرات دنیا را دارد. از 1946، 54% مختص به آمریکایی بود. این ثروت لازم برای ایجاد زیرساخت‌ها و هژمون شدن بر طبق آن تعریف و برنامه‌ریزی قبلی، را فراهم کرد.

این برنامه‌ریزی در چین هم شروع شده است. چین در سال گذشته 35 هزار معلم برای یادگیری زبان انگلیسی به آمریکا فرستاد. تا این معلم­ ها به آموزش زبان انگلیسی در چین بپردازند. «تافر» می‌گوید چینی ها 35 هزار دانشجو در آمریکا دارند، حال آنکه آمریکاییها 1000 دانشجو در چین دارند.

یکی از ویژگی‌های چینی ها این است که طوری آموزش داده شده‌اند که بر اساس فرهنگی غنی خود، هیچگونه دلبستگی به فرهنگ آمریکایی پیدا نمی‌کنند. ژاپنی‌ها هم همینطور هستند. اما کره‌ای‌ها اینطور نیستند. بخاطر همین است که به قول هانتینگتون، مذهب مسیحیت در کره جنوبی حدود 35% ، ظرف 20سال رشد داشته است.

بیش از 48% مردم کره جنوبی مذهب خاصی ندارند. مکتب کنفسیوس همین است، به قول فرید زکریا: خدا در فرهنگ چینی وجود ندارد.

سوال: آیا چین می تواند مثل آمریکا بهشت مهاجران باشد؟

پاسخ : هم « تارو» و هم « نای» معتقدند که آمریکا کشوری است مهاجرپذیر و آن را نقطه قوت آمریکا می‌دانند (آمریکا کشور مهاجران است. آمریکا کشور ذرت است. اتانول را از ذرت می‌گیرد و نفت را کنار می‌گذارد).چینی ها چون ظرفیت قوی و شدید «هانی» دارند، نمی‌پذیرند، که بخواهند مهاجرپذیر باشند.

یادمان باشد که تمامی هژمون‌ها از حوزه اقتصادی به حوزه امنیتی و بعد حوزه فرهنگی آمده‌اند. سیاستی که «دین» اجرا کرد توانست 400 میلیون چینی را از فقر بیرون بکشد. سیاست‌های درهای بازِ دین، چین را نجات داد و این کشور را به آینده پرتاب کرد.

نمی توان الان چین را با حال حاضر آمریکا مقایسه کرد، بلکه باید سی سال بعد چین را دید. چین علاقه‌ای به هژمون شدن ندارد، دین می گفت: ما هیچ نیازی به حضورنظامی در کشورهای دنیا نداریم. به همین دلیل است که در زمان هوجین تائو، چین هیچ حضور نظامی در دنیا نداشتند. اما در حال حاضر حضورشان در منطقه پاسفیک پررنگ شده است. چرا وقتی بوش از چینی ها در خلیج فارس کمک خواست حاضر نشدند؟ زیرا دولتمردان چینی معتقدند مشغول بودن آمریکا در نقاط مختلف جهان نظیر افغانستان، عراق، و.... به ما زمان می‌دهد تا ما بهتر خودمان را بسازیم و به قول تائو«خرید زمان» می‌کنند تا در بخش اقتصادی و سپس نظامی - امنیتی و زیرساخت‌های نرم‌افزاری برای سی سال آینده خود را بسازد. از ان جهت که از لحاظ اقتصادی و نظامی قوی شدند، خواهان نفوذ بیشتر در منطقه هستند، زیرا قدرت های برتر، اول نظام های منطقه ای خود را سامان می دهند.

اختلافاتی که با ویتنام ، ژاپن، و کره جنوبی در بحث دریای چین جنوبی و چین شرقی دارند، جزایری که اینجا وجود دارد، سن کاکو، دیائو، ده ها شبه جزیره‌ای که وجود دارد. چون عمق آب زیاد است. جزایر بسیار کوچک و غیر مسکونی هستند. اما از بعد نظامی مهم هستند و اصراری که چینی بر سر مالکیت این جزایر دارند و قدرت دریایی که اینجا اعمال می‌کنند. برای اولین بار چینی ها در حال ساخت همزمان دو ناو هواپیمابر هستند. قبل از آن یک ناو هواپیمابر از شوروی خریدند یک ناو هم دست دوم قبلا روسها برایشان ساخته بودند. از این رو چین خواهان آن است که با نفوذ بیشتر در حوزه پاسفیک جلوی زیاده‌طلبی‌های آمریکا را در منطقه بگیرد.

سوال : دو دیدگاه نسبت به چین در آمریکا وجود دارد، همانطور که گفتید، فرصت و تهدید؟ در آمریکا این تفرقه هست، آیا در چین یک دستی نگاه به آمریکا وجود دارد؟ آیا این اتحاد نظر وجود دارد که ما فعلاً دست نگه داریم در مقابل آمریکا؟

پاسخ: سیستم سیاسی چینی در واقع تابعی است از شورای سیاست‌گذاری، و تعدای از حزب کمونیست و تعدادی نظامیان که در راس آن هم رئیس جمهور است و نخست وزیر. تقریباً به این اتفاق نظر رسیدند که ما از نظر اقتصادی باید با آمریکایی‌ها همکاری کنیم. چون آمریکا از فن‌اوری برتر برخوردار است و این به توان اقتصادی ما می‌تواند کمک کند. همین طور که کمک کرد و به طور مرتب میزان سرمایه‌گذاری خارجی آمریکا در طول این مدت بیش از 200 میلیارد دلار بوده است و این کمک می‌کند به فرآیند توسعه اقتصادی چین وایجاد اشتغال. از آن طرف بازار بزرگ آمریکا که هم فرصت است و هم تهدید.

آمریکا و اروپا با توجه به برتری که در بعد اقتصادی دارند در مرکز بهره برداری اقتصادی چینی ها هستند. از تکنولوژی، از صادرات کالاها و از ورود کالاهای اروپایی و امریکایی که به نفعشان است، استفاده می کنند. هر سال صادرات کالاهای آمریکایی به چین افزایش پیدا می‌کند. با توجه به عقب ماندگی چین از لحاظ صنعتی (که توسعه را بعد از جنگ جهانی دوم و بعد از زمان مائو شروع کردند)، لذا در بعد اقتصادی همکاری را قطعاً در کانون فعالیت‌هایشان قرار می‌دهند. برای مثال: در سال 2015، 350 هواپیما را از بوئینگ خریدند، (با توجه به اینکه هواپیمای بوئینگ از ایرباس گران‌تر است و عقل ابزاری چینی خواهان کالای ارزان تر است.) لیکن با این کار مراودات اقتصادی شان را با آمریکایی ها محکم‌تر می‌کنند. این تعامل اقتصادی ادامه پیدا خواهد کرد، چرا که نیاز هر دو کشور است. اما از بعد نظامی سیاست چینی ها در حال حاضر، «عدم درگیری» با آمریکاست چون به باور خودشان «نابرابر» یک به سه هستند. لذا سیاست مدارا را برای حل چالش‌های دفاعی استفاده می‌کنند. سال 1998 وقتی چین و آمریکا بر سر تایوان در آستانه جنگ قرار گرفتند. هنری کسینجر را دعوت کردند به آمریکا در سال 1979 (کسینجر و برژینسکی روابط امریکا با چین را ترمیم کردند.)

کسینجر در این باره در کتاب چین می‌نویسد: آقای دکتر کسینجر شما می‌دانید، سر هر چیزی مذاکره کنیم. سرتایوان با شما معامله نمی‌کنیم. اما در حال حاضر بنا به دلایل و ضرورت‌هایی، این را به عقب می‌اندازیم، اما تایوان خط قرمز ماست. چه بسا یک روز ما با شما به خاطر تایوان درگیر شویم.

بنابراین چینی ها سیاست مدارا را تا شرایط برای آینده فراهم شود، در پیش خواهند گرفت. اگر چین و هنگ کنگ یک غول اقتصادی بشوند، (که همه پیش بینی می کنند تا سال 2025 الی 2030 از آمریکا جلو می‌افتد)، اگر این در خدمت نظامی قرار بگیرد، چین با ما درگیر خواهد شد. به همین دلیل است که 60% حوزه نظامی آمریکا در این منطقه است، ژاپن را تجهیز می‌کند. پیمان دفاع موشکی را با ژاپن منعقد کرد. یک میلیارد و دویست میلیون دلار هزینه این سامانه را ژاپنی‌ها می‌دهند. استرالیا را هم از جنوب وارد کرده است. آمریکا در واقع یک کمربند را دورتا دور چین طراحی می‌کند. موشک «دان فنگ 41» چین همزمان می‌تواند چندین کلاهک هسته‌ای را اعم از شیمیایی، هسته‌ای وهیدروژنی حمل کند.چینی ها از 40 الی 41 موشک تولید کردند.

بنابراین سیاست تأخیر و مدارا را در حوزه نظامی و تعامل درحوزه اقتصادی را دنبال می کنند تا خود را در یک فرایند بالانس، و یا بالاتر از آن در مقابل امریکا ببینند.

یکی از کارهایی که چینی ها می‌کنند، سرمایه‌گذاری در فیلیپین و تایلند است،( تایلندی ها همیشه معترضند) تا بتوانند پایگاه‌های امریکا را از این کشورها خارج کنند. لیکن هنوز موفق نشدند. از این روست که رئیس جمهور فیلیپین اعلام کرده است که چین برادر بزرگ ماست و آمریکایی ها بدانند که ما هیچ وقت از برادر بزرگمان دست نمی‌کشیم.

سوال: لازمه اینکه آمریکا با کره شمالی وارد جنگ نشود، این است که توان هسته‌ای کره شمالی را به رسمیت بشناسد،در اینصورت چه تهدیداتی در شرق آسیا به وجود خواهد آمد؟ آیا آمریکا راه دیگری دارد؟

پاسخ : این سوال بسیار فنی است. که بالاخره آمریکایی ها کره شمالی هسته ‌ای ، هیدروژنی،اتمی را می پذیرند. 28 هزار و پانصد نفر سرباز آمریکا بین کره جنوبی و کره شمالی قرار دارد. منطقه مدار 38 درجه، پایگاه‌های آمریکایی شروع می‌شود تا می رسد به کره جنوبی.

آیا واقعا کره شمالی حاضر می‌شود، که همه سلاح‌هایش را منهدم کند و دست بکشد؟ البته که خیر...

چین هم اجازه نمی‌دهد. چرا که اینها بعضی تسلیحات چین است. آلترنایتو چین است. برای نزدیک کردن رقبا و مخالفینش.

آمریکا هم به کره شمالی حمله نخواهد کرد. همانطور که ترامپ یک هفته بعد از موضع‌گیری سخت علیه کره شمالی، حرفش را تغییر داد. آمریکا این وضعیت را نگه می‌دارد. کره شمالی هم پای هیچ قراردادی نمی‌آید تا زمانی که «کیم جونگ اون » است ، پای قرارداد نمی‌آید.بخاطر همین است که یکی از برنامه‌های آمریکایی ترور «کیم جونگ اون » است. اما کره شمالی یک پادگان است. آموزش دفاعی آنها از مهد کودک شروع می‌شود. 000/240/1 نیروی نظامی دارد. در مقابل 000/640 هزار نیروی نظامی کره جنوبی. البته کره جنوبی ارتش مجهزی دارد. هواپیمای جنگنده A50 کره جنوبی، خواهان خرید آن هستند. مثل عراق، این هواپیماها خیلی برتر از برخی هواپیما‌های آمریکایی است. کره جنوبی هواپیما‌های بسیار پیشرفته‌ای می‌سازد.

بنابراین وضعیت خوف و رجا باقی خواهد ماند. حداقل تا زمان «کیم جونگ اون» باقی خواهد ماند. باید دید در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. این کشور 25 میلیون نفری که از مهد کودک در رگ و خون و پی آنها نظام اقتدارگر است نفوذ کند. آیا رئیس جمهور دیگری بیاید، دموکرات خواهد شد؟

تنهاکشوری که می‌تواند کره شمالی را وادار به بازگشت به فراخوان صلح به نشستهای مشترک کند،چین است. اگر چین هم اینکار را کند به منزله این نخواهد بود که اینها دست آوردهایشان را نابود کنند. یکبار در سال 2008 این کار را کردند، اما هیچ چیزی دریافت نکردند. حتی از تعهدات گذشته نیز حاضر نشدند برگردند. لذا ناچار شدند برج خنک‌کننده هسته‌ای را که با موشک از بین برده بودند. مجددا در کمتر از یکسال بازسازی کنند. کره شمالی 3000 دانشمند هسته‌‌ای دارد، که بخشی در روسیه، بخشی در شوروی سابق و بخشی هم در چین آموزش دیده‌اند.

مثل سانتریفیوژ‌های ما را که جوان‌های خود ما راه ‌اندازی کردند،مثل پالایشگاه عسلویه که 98% آن را جوان‌های خودمان ساختند اما قبلا فرانسویان می‌ساختند. ساخت پالایشگاه و فعالیت‌های هسته‌ای در کشور بومی شده است.

ساخت سلاح‌های شیمیایی و هسته‌ای در کره شمالی بومی شده است. حتی اگر پیچ و مهره‌اش را هم باز کنند، دوباره می‌توانند بسازند.

سوال: آیا به اتحاد دو کره خوش بین هستید؟

پاسخ: خیر، زیرا موانع زیاد است. مانع چین، مانع آمریکا، مانع روسیه، اینها موانع کوچکی نیستند. از درون هم مشکل وجود دارد. نوع تفکر کره شمالی با نوع تفکر کره جنوبی خیلی متفاوت است. در زمان ریاست جمهوری کیم دائه جونگ که جایزه صلح نوبل را هم برد، و خواهان این موضوع بود، کره شمالی هر چند پذیرفت که در دراز مدت دو کره متحد شوند اما با این شرط که هیچ تغییری در کره شمالی صورت نگیرد و فقط کنترل مرزها کم شود. لذا سیستم به هیچ عنوان تغییر نخواهد کرد. در دو کشور دو تفکر کاملا متفاوت قرار دارد. یکی رو به غرب و یکی رو به شرق .

از بیرون هم نه چین راضی می‌شود مرز 80 مایلش تفکر لیبرالیستی آمریکا بیاید، از طرفی آمریکا و ژاپن هم در کره جنوبی ‌نفوذ دارند. همانطور که اگر جنگی روی دهد ژاپن به کمک کره جنوبی خواهد رفت و چین و سپس احتمالاً روسیه هم به کمک کره شمالی خواهند رفت. بنابراین در کوتاه مدت این محقق نخواهد شد. اگر این آرزو اتفاق بیافتد،منطقه می‌شود منبع صلح و امنیت. کتابی است تحت عنوان «استراتژی آمریکا در قرن 21» انتشارات ابرار معاصر چاپ کرده است. این موضوع را در حوزه آسیای پاسفیک می‌گوید.

در این کتاب آمده است که دو تفکر وجود دارد که این دو تفکر مدتهاست به حیات خود ادامه خواهد داد. (پیش بینی تا سال 2025) این دو تفکر به سختی یکی را زائل می کند و دیگری را جایگزین می‌کند. شاید به این دلیل است که خودشان راضی نیستند. یادمان باشد که کره جنوبی یک نظام سیاسی دموکراتیک و با خصلت‌های خیلی موفق را بنا کرده است. کوچک‌ترین فساد را برنمی‌تابد. یعنی لیبرالیسم سیاسی یک نظام سیاسی دارد به نام دموکراسی و کره این را پذیرفته است.

کره جنوبی یک سیستم توسعه‌گرای دولت محور بود که ظرف 20سال اخیر ، مخصوصاً بعد از بحران8 - 1997 به سرعت بخش خصوصی و اقتصاد آزاد را مبنای کار قرارداد و دولت را حداقلی کردند. دولت بیشتر نقش راهبرد را دارد، از رو کره جنوبی و تایوان را باید در ارودگاه غرب دید. 

مهم‌ترین محورهای بحث

هژمونی پکن و نگرانی واشینگتن

هژمونی پکن و نگرانی واشینگتن

هژمونی پکن و نگرانی واشینگتن

هژمونی پکن و نگرانی واشینگتن

هژمونی پکن و نگرانی واشینگتن

جمع بندی

- در جمع بندی می‌توان گفت که اگرچه دیدگاه دوم(چین به عنوان تهدید) تنش آفرین و تصور بدترین حالت است، اما تاریخ و رفتار گذشته آمریکا در قبال چین، بیشتر مطابق این دیدگاه بوده است. از این منظر، آمریکا با نیم نگاهی به دیدگاه خوشبینانه طرفداران همکاری با چین، استراتژی جدید خود را(ترامپ) بر اساس گفتمان «چین به عنوان تهدید» بنیان نهاده است. ضمن آنکه نباید دیدگاههای متفاوت دولت های آمریکا در قبال چین را نادیده گرفت. دولت های آمریکا در دو دهه اخیر به طور متناوب چین را یا شریک استراتژیک اقتصادی خود می دیدند (مانند دولت کلینتون) یا رقیب استراتژیک (مانند جرج بوش). پس از حملات ۱۱ سپتامبر دولت آمریکا خود را ناچار به همکاری با چین دید. علاوه بر همکاری های اقتصادی که منافع زیادی را برای آمریکا در بر دارد، بحران های منطقه ای، مسأله تأسیسات اتمی کره شمالی و موضوع تایوان، از جمله مسائلی هستند که برای حل آنها آمریکا خود را نیازمند به همکاری با چین می داند.

پژوهش خبری صداوسیما// فرشته مقدم

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
گزارش خطا
Bookmark and Share
X Share
Telegram Google Plus Linkdin
ایتا سروش
عضویت در خبرنامه
نظر شما
آخرین اخبار
قطع گاز ویلاهای خالی از سکنه در مازندران
ثبت همایش یوزپلنگ ایرانی جاجرم در فهرست رویداد‌های گردشگری کشور
تصادف مرگبار در جاده آرو به نازمکان گچساران
یگان‌های نیروی زمینی با همه توان از مرز‌ها محافظت می‌کنند
تایید مجوز جذب دانشجو بین‌الملل برای ۱۵۶ موسسه
شتاب حرکت اقتصاد ایران از بانک‌محوری به بازار سرمایه
لزوم نگاه راهبردی به راهبردی و دانشی به تولید، صنایع تبدیلی و بازاریابی خرما
اعلام اسامی محرومان هفته دوازدهم لیگ یک فوتبال
«سرزمین من» و «ققنوس»، از رادیو فرهنگ
برگزاری نشست تخصصی ائمه جمعه شاخص و‌موثر اهل سنت آذربایجان غربی در ارومیه
برگزاری بیش از ۵۰۰ برنامه فرهنگی در کتابخانه‌های استان
ترکیب تیم فوتبال امید ایران برای بازی با روسیه
تیم فوتبال استقلال، حامی تالاب‌های ایران شد
اجرای روشنایی سه راهی روم محور قائن -بیرجند
آغاز شانزدهمین دوره مسابقات زیبایی اسب اصیل عرب کشور در اشکذر
رونمایی از سامانه تغییرات دارایی صندوق‌های سرمایه‌گذاری
کشف محموله ۶ میلیارد ریالی پوشاک قاچاق در دلفان
خدمات رسانی گروه جهادی دامپزشکی استان به دامداران منطقه جلاله
افزایش برداشت ذرت علوفه‌ای در شهرستان کاشمر
رشد ظرفیت نیروگاه‌های تجدیدپذیر به بیش از ۲۷۲۰ مگاوات
  • پربازدیدها
  • پر بحث ترین ها
تیم ملی فوتبال ایران وارد شهر العین شد
۲۰ سرنشین در هواپیمای نظامی ترکیه حضور داشتند
جنگ بی صدا، کشف و شناسایی تعدادی از نفرات اصلی موسسه ایران آکادمیا در داخل و خارج از کشور
تیزپروازان نیروی هوایی با همه وجود به میدان آمدند
مقاومت در لبنان وارد مرحله بازدارندگی هوشمند شده است
اطلاعیه کارگروه شرایط اضطرار آلودگی هوای استان مرکزی
جلسات فشرده مجلس برای بررسی عملکرد یکساله برنامه هفتم
گیجگاه ۱۴۰۴/۰۸/۲۰
زبان معیار ۱۴۰۴/۰۸/۲۰
بهبودی ۵ تا ۱۵ درصدی بارش‌ها با بارورسازی ابر‌ها
آغاز رأی گیری سراسری ششمین انتخابات پارلمانی در عراق
رشد ۸ درصدی برای نجات اقتصاد ضروری است
دلجویی رئیس‌جمهور از خانواده مرحوم احمد بالدی
شبکه ضدامنیتی آمریکایی اسرائیلی، متلاشی شد
لایحه حذف معافیت‌های مالیاتی تقدیم مجلس می‌شود
فروش فوق‌العاده ۲ محصول سایپا از فردا  (۱ نظر)
شهادت ستوان یکم ولی زاده، مدافع نظم و امنیت در رامشیر  (۱ نظر)
تیزپروازان نیروی هوایی با همه وجود به میدان آمدند  (۱ نظر)
اهواز آلوده‌ترین شهر کشور  (۱ نظر)
اجرای طرح رایگان دوگانه سوز کردن خودرو‌های مدل ۹۴ به بالا در خوزستان  (۱ نظر)
ماجرای دنباله دار پرستار قاتل نوزادان در انگلیس  (۱ نظر)
پایداری هوا و انباشت آلاینده‌ها در اصفهان تا پایان هفته  (۱ نظر)
اعتراف صریح ترامپ، اثبات جنایت آمریکا در همه محاکم  (۱ نظر)
درگذشت مادر شهیدان متحدی در بسطام  (۱ نظر)
اجرای پویش سلامت علوی طرح شهید رئیسی در بروجرد  (۱ نظر)
آلودگی هوا عامل مرگ بیش از یکهزار و ۶۰۰ نفر در خوزستان  (۱ نظر)
بررسی پیشرفت طرح‌های نهضت ملی مسکن در شهر‌های جدید پرند، فولادشهر و بینالود  (۱ نظر)
اینترنتی شدن ثبت‌نام کارت سوخت المثنی  (۱ نظر)
حدود ۴۰ درصد جمعیت کشور در معرض دیابت قرار دارند  (۱ نظر)
مادورو به آمریکا اولتیماتوم داد  (۱ نظر)