بر اساس احکام دادگاههاي امريکا:
حبس های طولانی مدت و فروپاشی خانواد ها در آمریکا
احکام طولانی مدت حبس در امريکا از دیرباز موجب از هم پاشیدگی خانواده ها شده است.
به نوشته اين روزنامه زمانی که دولت ترامپ از سیاست خود برای جداسازی کودکان از والدین مهاجرشان -که اکنون به حالت تعلیق در آمده است- دفاع کرد، توجیهات مختلفی را برای این کار بیان کرد که بیشتر آنها در ارتباط با این گونه مسائل است: رنج کودکان هزينه اي است که والدین باید به سبب نقض قوانین بپردارند و این که کودکان در اصل جزو آسیب جمعی اند.
یکی از آن توجیهات که از سوی کرستن نیلسن وزیر امنیت داخلی آمریکا در واکنش به سخنان یک خبرنگار در ارتباط با "تروریستی" بودن این سیاست بیان شد، این بود که: "این مسئله مثل این است که هرگاه افراد به علت ارتکاب جرمی در این کشور به زندان انداخته می شوند و از خانواده هایشان جدا می شوند، بگوییم این یک اقدام تروریستی است." او گفت: "در آمریکا، ما خواهان اجرای قوانین هستیم."
شاید هم اینطور باشد. هر روزه ما والدین را به مدت چند دهه زندانی می کنیم، قطع نظر از این که این اقدام چه تأثیری بر فرزندانشان دارد. آنهایی که می گویند نباید با کودکان این گونه برخورد کرد، در زمانی هم که حکمی ضد فردی به سبب ارتکاب جرم صادر می شود باید به همین اندازه صریح باشند.
یکی از مدافعان دیرینه حقوق مدنی اخیرا در گفتگو با من گفت که شنیدن صدای گریه کودکان به سبب جدا شدن از والدینشان برایش یادآور لحظه ای در چند سال پیش است که موکلش -که یک مادر مجرد بود- به دو سال حبس محکوم شد. این مادر در حالی که در مقابل قاضی ایستاده بود می خواست با دختر چهار ساله اش خداحافظی کند اما افسران دادگاه چنین اجازه ای ندادند. این در حالی است که آن دختر کوچک گریه کنان از سالن دادگاه به بیرون برده شد. این مادر در سکوت در مقابل قاضی اشک ریخت و قاضی با صدای بلند حکم این زن را قرائت کرد.
از آغاز دهه هزار و نهصد و هشتاد، آمریکا به صدور احکام طولانی مدت معتاد شده است. این کشور هم اکنون بالاترین شمار احکام زندان را در جهان داراست و بین سال های هزار و نهصد و هشتاد تا دو هزار و ده تعداد افراد زندانی در آمریکا به شدت افزایش یافته است که دلیل آن صدور احکام طولانی مدت است. این سیاست ها تأثیرات مورد نظر را برای تقویت امنیت عمومی ندارند اما تأثیری فراوان و مخرب بر میلیون ها کودکی دارند که به سبب اجرای این سیاست از والدین خود دور می شوند.
اکثر افرادی که در زندان های ایالتی و فدرال نگهداری می شوند، والدینی هستند که فرزندان کوچک دارند. یک کودک از هر چهارده کودک آمریکایی -که بیشتر آنها کمتر از ده سال دارند- والدینی دارند که در زندان به سر می برند. از این کودکان گاهی اوقات به عنوان قربانیان "نامرئی" زندانی شدن های جمعی یاد می شود و گفته می شود این موضوع تأثیرات مخربی بر آنها دارد. زمانیکه ما والدین را زندانی می کنیم، فرزندان آنها از نظر اجتماعی، روانی و اقتصادی آسیب می بینند و این مشکلات اغلب در بزرگسالی با این افراد خواهد بود.
داشتن والدین زندانی با تاثیرات منفی در ارتباط با یادگیری و سلامت از جمله معدل های پایین، اخراج از مدرسه و سطح بالایی از خشم، افسردگی و اضطراب و اختلال ربط داده می شود. خطر بی خانمانی در این افراد نیز به شدت در حال افزایش است.
کارشناسان اعلام کردند، کودکان والدین زندانی به احتمال زیاد در معرض بروز رفتارهای تهاجمی هستند و تیمی از محققان در دانشگاه پرینستون به این نتیجه رسیده اند که این موضوع به نوبه خود سبب افزایش روند زندانی شدن در میان کودکان می شود و هزینه های مرتبط با این موضوع "از یک نسل به نسل دیگر منتقل می شود و گروه هایی ایجاد می شوند که خانواده های مشکل دار دارند."
از دست دادن یکی از والدین به سبب زندانی شدن زمانی بیش از پیش مخرب و غیر سازنده می شود که آنها به حبس ابد محکوم شوند. این در حالی است که هر سال زندانی بودن والدین در واقع به منزله یک سال تنبیه برای کودکان است. تفاوت بین حکم پنج سال با بیست سال حبس به معنای تفاوت بین بزرگ شدن در کنار مادر یا شناخت او در بزرگسالی است. زمانی که قضات این احکام را صادر می کنند، این موضوع را مد نظر قرار نمی دهند که آیا فرزند یک شخص سزاوار محروم شدن از یکی از والدین است یا خیر. در حقیقت دستورالعمل های فدرال در ارتباط با صدور حکم حبس "شامل در نظر گرفتن روابط و مسئولیت های خانوادگی" نمی شود. در حقیقت باید گفت افرادی که به حبس محکوم می شوند تنها کسانی نیستند که مجازات می شوند.
در مورد کودکانی که والدینشان به حبس محکوم می شوند، زیان هایی که به علت این امر متحمل می شوند، کم نیست. این دشواری ناخوشایند و اغلب دائمی است.