
به گزارش
خبرگزاری صدا و سیما مرکز فارس، در این بیانیه آمده است :
یا ایها الذین امنوا ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم
بهمن ماه اگر چه میانه زمستان و یادآور سوز و سرماست، در حافظه تاریخی ملت ایران، اما بهاری بود که از پی یک زمستان طاقتفرسا از راه رسید و سپیده ددمی بود که شب سیاه ظلم و استبداد را پایان داد.
در آن تاریکی سرد و سنگین، مردی مشعل به دست رهنمون صبح شد و هزاران هزار انسان گریزان از تاریکی به دنبال او روان شدند تا روشنای آزادی و گرمای گردنفرازی و استقلال را در آغوش بکشند.
برای این رهایی، هزینههای گزاف پرداخته و امیدهای بزرگ پرورانده شد.
چهل سال از آن صبح امیدبخش گذشت و اکنون چهل منزل این کاروان راه طی کرده است، فراز و نشیبهای فراوان این ملت را آبدیده کرد و هیچ کمینگاهی نتوانست در خاطرش تزلزل ایجاد کند.
اگر آسیبی و تکدر خاطری یا دلزدگی و پژمردگی خاصی حاصل شده، جز از همرهان سست عناصر نبود. جاده با همهی گردنههایش، طی میشود و این همکاروانیان هستند که گاهی سر برنمیآورند تا نگاه رنجیدهی پیادگان قافله را از رفتار سواران و مرکبنشینان ببینند.
در نگاه این پیادگان، اگرچه شکر هست، اما رنجیدگی و گله هست، شکایت هم هست، از بیوفایی و ناپایبندی به قرارهایی که گذاشته شد.
چهل سال زمان کمی نبود تا وفای به این قرارها (حداقل به بخشهای بزرگ و بنیادین آنها) دل پابرهنگان را خوش کند. قرار آن نبود که مرکبسواران گوششان بدهکار نباشد. قرار؛ همراهی همه و فقدان فاصله بین سوار و پیاده بود. اکنون آیا آن قرار و قرارهای دیگر وفا شده است.
آن مبارزه بزرگ و تاریخساز، بار بسیار سنگینی بود که بر شانههای میلیونها انسان به سرمنزل مقصود رسید و هر گروه از آن میلیونها، دل در گرو وعدهای از وعدههای کاروانسالاران داده بودند.
جمعی به تمنای فضیلت و فرهنگ، جان بر کف نهادند؛ گروهی سویدای اخلاق و معنویت در سر داشتند؛ عدهای از تبعیض و فساد اقتصادی و فاصلهی بین ظالمان شکمپر و مظلومان گرسنه همراه شده بودند؛ گروهی جهتگیری کلان جامعه به سمت عدالت و آزادی را طلب داشتند و دهها دلخوشی ارزشمند دیگر. همه گروهها و همرهان در دغدغه و درد دین (دینی که نوید حریت و معنویت میداد) از یکسو و فروکوفتن نظام استبدادی آن دوران، از سوی دیگر، مشترک بودند.
اکنون پس از چهار دهه، نگاههای پرسئوال زیادی از کاروانیان و پرسشهای نسلهای بعدی که به مدد فنآوری به تاریخ دسترسی آزاد دارند، فراروی صاحبان فکر و فرهنگ و قدرت و امکانات و تریبون، سر برافراشته است که صادقانه آنچه هست و آنچه باید میبود را در ترازوی قیاس و قضاوت بگذارند و سردر گریبان فرو برند و اگر باید کاری کنند – تا دیر نشده – دست به اقدام و عمل بزنند. تاریخ در داوریهای پس از وقوع و پس از حضور کنشگران وقایع، با بیرحمی تمام عمل میکند.
فهرست کردن جوانب و زوایای مختلف بررسی گذشته تا حال، شاید به دلیل تکرار و بداهت، ملالآور باشد. آنچه یادآوری آن ضرورت دارد تذکر و تلنگری است که امید میرود تشکر پنهان در آن مفروض دانسته شود و وجدانهای بیدار را به تکان و تنشی وادار سازد تا در زمانی که چشمهای بینای درون و بیرون این سرزمین، همه را میپایند و البته همه آگاهیم که خدا میبیند، شرمندگی نصیبمان نشود.