پخش زنده
امروز: -
برجستهتر شدن سیاستهای موضوع محور و عملگرایانه نسبت به سیاستهای مبتنی بر جاهطلبیهای منطقهای را باید از مهمترین تغییرات در حوزه کنشگری منطقهای اروپا در غرب آسیا در نظر گرفت.
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما، نخستین اجلاس مشترک اتحادیه عرب و اتحادیه اروپا به تازگی در مصر برگزار شد. رخدادی که بار دیگر مسئله سیاستهای غرب آسیای اروپا را برجسته ساخت. به نظر میرسد این نشست و به ویژه بیانیه پایانی آن واجد نشانههایی از تغییرات در سیاست غرب آسیای اروپاست. در این اجلاس، بسیاری از مسائل جاری در منطقه غرب آسیا از جمله جنگ داخلی سوریه، یمن و لیبی، حضور منطقهای ایران، مسئله فلسطین، تغییرات اقلیمی و مسئله امواج پناهجویی مورد توجه قرار گرفته است. بااینوجود، چند مسئله در این نشست برجسته بوده است. از جمله نام نبردن از ایران در بیانیه پایانی؛ کمرنگ بودن و اولویت نداشتن ملاحظات هنجاری اتحادیه اروپا در حوزه حقوق بشر (البته در بیانیه پایانی و مشترک شرکتکنندگان در نشست شرمالشیخ بر رعایت حقوق بشر و حقوق بینالملل تأکید شده است) و از همه مهمتر دغدغهها و نگرانیهای امنیتی اروپا از تحولات ژئوپلیتیکی مرزهای جنوبی قاره.
مهمترین راهبردهای اتحادیه اروپا در مواجهه با تحولات غرب آسیا
به نظر میرسد با توجه به افزایش اهمیت ژئوپلیتیکی و امنیتی غرب آسیا برای اروپا، اتحادیه اروپا چارهای جز کنشگری بیشتر در خصوص تحولات این منطقه نخواهد داشت. واقعیتی که هم در اسناد امنیتی و دفاعی کشورهای عمده عضو اتحادیه اروپا و هم در اسناد اتحادیه اروپا قابلردیابی است. دیگر آنکه به نظر میرسد حفظ مرزهای بینالمللی موجود و ساختارهای دولت- ملت در خاورمیانه برای اتحادیه اروپا واجد اهمیت شده است. مخاطرات غیرقابلانکار دولتهای ورشکسته ازجمله دو پدیده آوارگی و پناهجویی، توان گسستن تمام دستاوردهای اتحادیه اروپا را دارد. مسئلهای که باعث شده اتحادیه اروپا به این نتیجه برسد که ترسیم مجدد مرزهای منطقه نه آسان خواهد بود و نه مطلوب. تلاش برای ریشهکن کردن ریشههای ایجاد موجهای پناهجویی از طریق اصلاحات نهادی و توسعهای و با استفاده از ابزارهای قدرت نرم اروپا نیز از دیگر راهبردهای منطقهای اتحادیه اروپا بوده است و بهکرات در اسناد مرتبط بازتاب داشته است. در این نگاه، اتحادیه اروپا همچنین به دنبال تأثیرگذاری بر پویشهای سیاسی داخلی کشورهای غرب آسیا با استفاده از ظرفیتهای قدرت نرم خود است. اروپا و بهویژه کشور آلمان بزرگترین پذیرنده پناهجویان سوری و عراقی در جهان هستند و این سیاست اروپا و آلمان، احتمالاً به افزایش نفوذ در سطح نخبگی و سیاسی این کشورها در میانمدت و بلندمدت منجر خواهد شد.
استفاده از ظرفیتهای کنش گری در منطقه غرب آسیا برای افزایش سهم اتحادیه اروپا در تنظیم دستور کار بینالمللی نیز از دیگر راهبردهای سیاست خارجی اتحادیه اروپا است. بهعنوانمثال، سطح کنش گری اتحادیه اروپا ازجمله در مناطقی چون اروپای شرقی به علت مقاومت روسیه محدودیتهایی دارد. بااینوجود، منطقه خاورمیانه هم واجد اهمیت کافی و هم واجد ظرفیت لازم برای کنش گری قدرتهای اروپایی و درنتیجه افزایش جایگاه این قاره در تنظیم دستور کار جهانی است.
تغییراتی در سیاست غرب آسیای اروپا
"برجستهتر شدن رئالیسم دیپلماتیک نسبت به ایدئالیسم دموکراتیک"و مواجهه واکنشیتر و کمتر ایجابی با شرایط در حال تغییر و پیشبینیناپذیر منطقه، یکی از حوزههای تغییر در سیاست غرب آسیا اروپا بوده است. درواقع در سالهای اخیر، منطقه خاورمیانه محلی مناسب برای بروز و ظهور رقابت دیرپای اروپا به عنوان بازیگری هنجاری و اروپا به عنوان بازیگری رئالیستی بوده است. به نظر میرسد مواجهه اروپا با چالشهای اقتصادی و نیاز فزاینده این قاره به استفاده از ظرفیتهای ژئواکونومیکی منطقه غرب آسیا در کنار مواجهه اروپا با پیامدهای امنیت زدای تحولات موسوم به انقلابهای عربی، تمرکز بیشتر اروپا بر ثبات سازی و امنیت سازی با وجوهی از کوتاه مدت گرایی را به همراه آورده است. البته همانگونه که گفته شد، اتحادیه اروپا تأثیرگذاری بر پویشهای سیاسی داخلی کشورهای غرب آسیا با استفاده از ظرفیتهای قدرت نرم خود را به کنار نگذاشته است با این وجود به نظر میرسد اتحادیه اروپا به تدریج رویکردهای واقعگرایانه تری را نسبت به تحولات منطقه غرب آسیا در پیش گرفته است.
واقعیت دیگر در حوزه کنش گری اتحادیه اروپا در بستر مواجهه رئالیستی نسبت به تحولات منطقه، افزایش حساسیت اروپا نسبت به روندها و بازیگران امنیت زدا در منطقه و به ویژه حساس شدن نسبت به موازنه منطقهای و رقابتهای ژئوپلیتیکی در منطقه است. بهعنوانمثال، اروپا نگران پیامدهای امنیت زدای رقابتهای ژئوپلیتیک و ژئوکالچر کشورهای ترکیه، ایران و عربستان در منطقه است. رقابتهایی که بر تحولات یمن، قطر، سوریه، لبنان، عراق و دیگر مسائل منطقه اثر گذارده است. در این چارچوب، اتحادیه اروپا نسبت به ورود در هر ائتلاف منطقهای از جمله در ائتلاف منطقهای مقابل ایران تحفظ داشته و خواهد داشت.
برجستهتر شدن سیاستهای موضوع محور؛ عملگرایانه و مبتنی بر روابط دوجانبه (با مرکزیت ملاحظات امنیتی از جمله امنیت انرژی و ملاحظات اقتصادی) نسبت به سیاستهای مبتنی بر جاهطلبیهای منطقهای از دیگر حوزههای تغییر در سیاست غرب آسیا اروپا بوده است. در واقع در نگاه جدید اروپا، تمرکز موضوعی و خاص بر چالشها و عوامل امنیت زدای منطقه و تمرکز بر تکتک کشورهای این منطقه، نسبت به پیگیری و اعمال سیاستهای مبتنی بر یکپارچه بینی مسائل منطقه، مدیریت بحران در این منطقه را تسهیل میکند. بدیهی است که در این چارچوب، اتحادیه اروپا در سالهای پیش رو نیز همچنان با خلأ مواجههای منطقهای در قالب سیاستهای منسجم و جامع و نه سیاستهای موضوع محور ، مواجه خواهد بود. اجلاس اخیر مصر نیز احتمالاً با درک این خلأ مورد توجه اروپا بوده است.
جلوگیری از تغییر موازنه قوای منطقهای نیز از دیگر راهبردهای اتحادیه اروپا و کشورهای عمده عضو این اتحادیه بوده است. به نظر اتحادیه اروپا یکی از پدیدههای ثباتبخش در منطقه غرب آسیا، موازنه قوای قدرتهای منطقهای خواهد بود و هرگونه تغییر در موازنه قوا در منطقه، پویشهای ثبات زدا را فعال خواهد کرد. محدودسازی عوامل روندها و بازیگران امنیتزدا در منطقه غرب آسیا نیز در کانون توجه اروپا قرار دارد. بهعنوانمثال اتحادیه اروپا در تلاش است در سطح امکانات خود، آثار منطقهای کنشهای برجامی و حوزه فلسطین گروه جدید حکمرانی کاخ سفید را کنشهایی امنیتزدا میداند محدود سازد.
تغییرات ژئوپلیتیکی مبتنی بر تثبیت نظام چند بازیگری در منطقه غرب آسیا نیز بر سطح و عمق کنشگری اروپا در منطقه خاورمیانه اثر گذاشته است. در واقع در حالی که در بستر مواجهه با جهان چندقطبی قرن بیست و یکمی، اروپا به صورت روزافزون به دنبال استفاده از ظرفیتهای منطقه غرب آسیا برای گسترش نفوذ جهانی خود بوده است، به صورت تناقض نما با رقبایی قدرتمند در منطقه مواجه شده است. در سالهای اخیر شاهد گسترش نفوذ و کنشگری کشورهایی چون ایران؛ ترکیه و عربستان در منطقه غرب آسیا هستیم.
نتیجه
به نظر میرسد، برجستهتر شدن سیاستهای موضوع محور و عملگرایانه نسبت به سیاستهای مبتنی بر جاهطلبیهای منطقهای؛ برجستهتر شدن واقعگرایی دیپلماتیک نسبت به ایدئالیسم دموکراتیک و محدود شدن دامنه کنش به علت مواجهه با نظام چند بازیگری در منطقه را باید از مهمترین تغییرات در حوزه کنشگری منطقهای اروپا در خاورمیانه در نظر گرفت. بااینوجود، کنشگری اتحادیه اروپا در منطقه غرب آسیا با سه چالش مهم مواجه است. چالش نخست به ضعف انسجام اتحادیه اروپا در اتخاذ یک سیاست خارجی یکپارچه در مواجهه با تحولات غرب آسیا بازمیگردد. چالش دیگر، تثبیت نظام چند بازیگری در منطقه غرب آسیا است. این منطقه در سالهای اخیر شاهد کنشگری فعال قدرتهای اصلی خود یعنی ایران، ترکیه و عربستان بوده است و در نتیجه فضا برای کنشگری قدرتهایی چون اتحادیه اروپا و آمریکا محدودشده است. سومین چالش نیز به ضعف اتحادیه اروپا به عنوان بازیگری نظامی و وابستگی این نهاد به نهادهای نظامی چون ناتو بازمیگردد. ضعفی که کنشگری در منطقه غرب آسیا که در آن پویشهای امنیتی و نظامی تفوق دارد را محدود میسازد.
نويسنده: حسین مفیدی احمدی؛ پژوهشگر مسائل اروپا