پخش زنده
امروز: -
حکایت روستای متروکهای که آب ندارد، اما نان دارد. آن هم چه نان هایی...
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز یزد، عصایش را کنارش گذاشته و کنار چشمه روی نیمکتی کهنه نشسته است؛ به دور از هیاهوی جهان و روزهای سختی که مردم شهر با پدیده کرونا دارند. او تنها به دغدغههای خودش فکر میکند.
حاج رضا میگوید جوانیهای ما نعمت فراوان بود و روزهای خیلی خوبی داشتیم، اما هرگز فکرش را هم نمیکردیم که به این روز بیافتیم. در گذشته آب زیاد و شغل همه مردم روستا کشاورزی بود و از راه فروش محصولاتی، چون انار، زردآلو و انگور کسب درآمد میکردیم، اما آب که کم شد مردم هم به شهر رفتند و اینجا تقریبا متروکه شد.
قوام آباد، روستای نانواها
در روستای قوام آباد هستم جایی که ۲۵ کیلومتر با شهر یزد فاصله دارد، اما در همین فاصله شرایط آب و هوا هم تفاوت زیادی دارد. در اینجا خبری از کویر و گرمای سوزانش نیست، روستاییست سرسبز در پهنهی کوه با هوایی نسبتا سرد که حتی در تابستان هم نسیم خنکی میوزد.
در میان این روستا چشمهای است که مردم از آن آب برمی دارند آب آنقدر کم است که مردم با کاسه آب را داخل ظرف هایشان میریزند.
حاج رضا ادامه میدهد حالا چند سالی ست که جوانان به اینجا میآیند و کار و کاسبی راه انداخته اند خدا کمکشان کند انشاالله... نشانی را از او میپرسم و به طرف بالای روستا حرکت میکنم بوی خوش نان تازه، مغازههای نانوایی را نشانم میدهد. صحنهای که میبینم برایم خیلی جالب است چندین مغازه نانوایی در کنار هم که همه یک نوع نان میپزند؛ شغلی که شاید در شهر به این شکل مجوز فعالیتش را ندهند.
از یکی از نانواها در این باره میپرسم و او میگوید همه ما آنقدر مشتری داریم که هرچه نانوایی بزنیم باز هم خللی در کارمان پیش نمیآید.
نان خشک خوش طعمی که آوازه اش تا دور دستها پیچیده و اینجا را به روستای نانواها معروف کرده است.
نانی که برکت سفرههای زیادی شده
مدتی که بیکار بودم روزهای خیلی سختی را گذراندم، حتی فکرش هم مرا آزار میدهد و نمیخواهم به آن روزها فکر کنم. این را میگوید و از کنارم بلند میشود تا مشغول کارش شود کمی بعد ادامه میدهد فقط یک چیز را بگویم خداکند هیچ مردی شرمنده زن و بچه نشود.
با رضا صحبت میکنم جوان ۳۴ سالهای که شغلش نانواییست. محیط کارش خیلی گرم است و من تحمل ایستادن در این فضا را ندارم، اما او با اشتیاق کار میکند و دلش گرم گرمای تنوریست که به سفره اش برکت داده است.
در این نانوایی علاوه بر رضا دو جوان دیگر هم کار میکنند. جواد و ناصر میگویند همه ما هرروز، ساعت ۴ صبح از یزد حرکت میکنیم و به اینجا میآییم و تا عصر مشغول کاریم.
هرروز رفت و آمد داشتن و کارکردن دور از شهر، آن هم در یک روستا گرچه سخت است، اما وقتی حرف از همت و اراده باشد آسان میشود.
این را از حرفهای رضا فهمیدم. او گفت از هر جوانی در این روستا بپرسید همین را میگوید این جا روستای ماست و ما از آب و هوایش لذت میبریم.
با رئیس شوای اسلامی روستای قوام آباد صحبت میکنم، شفیعی میگوید در این روستا ۲۰ نانوایی فعالیت میکنند که روزانه حدود ۶۰۰ تن نان پخت میکنند و قوام آباد به قطب تولید نان خشک در استان معروف شده است. در هر نانوایی ۲ یا ۳ نفر مشغول به کار هستند و همگی یا اهل روستا و یا داماد روستا هستند.
تنور داغ فروش نان خشک
به بزرگترین نانوایی این جا میروم که قدمتی ۱۵ ساله دارد و در محیطی بزرگ با ۲۰ تنور سنتی و گلی قرار گرفته است. در اینجا چند نفر در صف نان ایستاده اند. یکی از آنها از اشکذر آمده، او میگوید نان اینجا ترد و بی نظیر و مانند بیسکویت خوشمزه است و خیلیها برای خریدش از شهرهای اطراف برای خرید به اینجا میآیند.
یکی دیگر از مشتریها از یزد آمده با یک وانت که تقریبا پر از بستههای ۳ کیلویی نان خشک است. او میگوید من در یزد مغازه پخش نان خشک دارم روزی دوبار به قوام آباد میآیم و با وانت پر برمی گردم از او میپرسم اینقدر مشتری دارید؟ او با لبخندی میگوید بله خدا را شکر مردم نان اینجا را خیلی دوست دارند.
وارد نانوایی میشوم شاطر نان تقریبا خشک بزرگی را از تنور بیرون میآورد و میگذارد تا یک روز بماند وخشکتر شود. از نانواها علت خاص بودن نان خشکهای قوام آباد را میپرسم یکی از آنها میگوید راز خوشمزگی نانهای اینجا علاوه بر استراحت چند ساعته خمیر و پخت در تنورهای گلی، عشقیست که ما برای این کار داریم. سعید همین طور که مشغول پهن کردن خمیرست ادامه میدهد ما انواع نان خشکهای ساده، سبزی کنجدی و روغنی مخصوص را پخت میکنیم.
دانههای عرق کار روی پیشانی این جوانها نشسته است. آنها سخت مشغولند تا عرق شرم روی صورتشان ننشیند.
آب، سرمایهای برای بازگشت به روستا
برایم سوال است چرا جوانانی که اهالی روستا هستند فقط برای کار باید به دهشان بیایند. این را از آنها پرسیدم و یکی از نانواها گفت ما از خدا میخواهیم که در این جای خوش آب و هوا زندگی کنیم اکثر ما از شهر به اینجا میآییم و تنها چند نفر به روستا برگشته اند، اما چون آب چشمه کم است و با مشکل کمبود آب مواجهیم همه نمیتوانند برگردند. اگر این مشکل حل شود رونق روستا دوچندان خواهد شد.
یکی از اعضای شورای اسلامی روستا میگوید در حال حاضر ۶۷ خانوار یعنی ۱۵۰ نفر در این جا زندگی میکنند. خوشبختانه از وقتی جوانان به روستا برگشته اند رونق روستا دو چندان شده است.
رئیس شورای اسلامی روستای قوام آباد نیز در این باره میگوید ما در تلاشیم که مجوز ۲۰ نانوایی دیگر را هم برای این روستا اخذ کنیم تا بقیه جوانان جویای کار در یزد بتوانند این جا مشغول به کار شوند تنها مشکل ما کمبود آب است که باید مسئولان شهرستان در این باره پاسخ بدهند.
رئیس شورای اسلامی روستای قوام آباد نیز در این باره می گوید ما در تلاشیم که مجوز 20 نانوایی دیگر را هم برای این روستا اخذ کنیم تا بقیه جوانان جویای کار در یزد بتوانند این جا مشغول به کار شوند تنها مشکل ما کمبود آب است که باید مسئولان آبفا در این باره پاسخ بدهند.
همان جا موضوع را از طریق شرکت آب و فاضلاب استان پیگیری می کنم. مدیر طرح های آبرسانی این شرکت در تماسی تلفنی می گوید:آبرسانی به روستای قوام آباد در طرح انتقال آب مجتمع آبرسانی امام حسین (ع)،شهرستان اشکذر است که در حال حال حاضر این پروژه در مرحله اجرای خط انتقال پلی اتیلن است.
موسوی زمانی برای پایان این طرح تعیین نمی کند و در پاسخ به اینکه انتظار مردم کی به پایان می رسد، می گوید: با تخصیص اعتبارات، خرید لوله چدن و انتخاب پیمانکار برای ایستگاه پمپاژ بین راهی، این پروژه تکمیل خواهد شد.
چشمه امیدی که همچنان جاریست...
کار من در این روستا به پایان رسیده است وباید به شهر برگردم، از نانواها خداحافظی می کنم. حرفهایشان را پیش خودم مرور می کنم که می گفتند امیدمان به خداست نه مسئولان!
در میان روستا باز به کنار چشمه می رسم چشمم به حاج کاظم می افتد که هنوز همان جا نشسته و به آب خیره است، شاید منتظر است که باز هم رحمت الهی این چشمه را مثل گذشته جوشان و پر آب کند.
نویسنده: زهرا گنجعلی