ازسوی دیگر خبرگزاریها اعلام کردند که حضرت امام خمینی (ره) ساعت سه و سی دقیقه بامداد به وقت تهران، از فرانسه به سوی ایران پرواز خواهد کرد و در ساعت نه و سی دقیقه صبح دوازدهم بهمن ماه به تهران خواهد رسید.
با اعلام این خبر، مردم مسلمان ایران برای استقبال از رهبر محبوبشان به خیابانهای تهران ریختند.
در ماهها و روزهای منتهی به 22 بهمن ماه 1357 ، حوادث بسیاری در سطح کشور رخ داد .
اما رخدادهایی به ویژه در تهران رخ داد
اعلام تشکیل شورای انقلاب توسط امام خمینی در 22 دی ماه، هر چند در اسناد انعکاس عمیقی نیافت، اما دولت بختیار و حامیان غربی آن را با پدیده سیاسی تازه ای رو به رو کرد.
خروج شاه از ایران، در 26 دی ماه به وقوع این رخدادها دامن زده بود.
شادمانی آن روز مردم ایران توصیف ناپذیر است. این شادمانی حتی به درون صفوف نظامیان رسوخ کرد به طوری که حکومت مجبور به دستگیری گروهی از افراد نیروی هوایی شد.
گفتنی است که روز خروج شاه از ایران یک «تیمسار» هوانیروز در مسجد هارون شهر اصفهان سخنرانی کرد و گفت که در میان مردم هستم نه در برابر آنها. آن روز و روزهای بعد مجسمه های شاه به دست مردم ـ با خشم ـ و یا توسط عوامل حکومت ـ با احترام ـ پایین کشیده شد.
البته رفتن شاه حادثه تلخی را در اهواز موجب شد و آن طغیان بخشی از ارتش بود. عامل تحریک نظامیان در اهواز، استاندار خوزستان بود. او در پادگان ارتش سخنرانی کرد و به دنبال آن گروهی از نظامیان با ادوات جنگی به شهر ریختند و جنایاتی مرتکب شدند که بعدها به چهارشنبه سیاه معروف شد.
اربعین (29/10/57) سومین نماد رفراندوم ملی ایران محسوب می شود. راهپیمایی آن روز، پس از راهپیماییهای تاسوعا و عاشورا (19 و 20 آذر) که با تدارک روحانیان شکل گرفت، یکی از ضربه های کاری بر پیکر رژیم پهلوی بود. بسان عواقبی که در پی حرکت تاسوعا و عاشورا با ظهور چماقداران در برخی از شهرها رخ نمود، از فردای اربعین نیز با حمایت دولت و امرای نیروهای مسلح و دستگاه نیمه جان امنیتی، چماقداران ظاهر شدند و از مردم زهر چشم گرفتند.
جلوه دیگری که دولت بختیار برای نمایش طرفداران خود و حکومت سلطنتی نشان داد، تظاهراتی بود که روزهای 4 و 5 دی با عنوان طرفداری از قانون اساسی شکل گرفت.
مشارکت خانواده نیروهای مسلح و نظامیان که با لباس شخصی در این حرکت حاضر شدند، بسیار چشمگیر بود.
پس از خروج شاه، امام مترصد بازگشت به ایران بودند.
این تصمیم در چهارم دی ماه علنی شد و ایشان اعلام کرد که ششم دی ماه در ایران خواهد بود.
انتشار این خبر، جوش و خروشی در میان مردم افکند و تدارک وسیعی برای استقبال از ایشان شکل گرفت.
گروههای زیادی از شهرستانها عازم تهران شدند.
بختیار که در برابر این خبر منفعل شده بود، چاره ای جز بستن فرودگاه مهرآباد نیافت.
پیش از این کارکنان هواپیمایی ملی ایران، یک فروند هواپیما را برای پرواز به سوی پاریس و بازگرداندن امام آماده کرده، نام آن را «پرواز انقلاب» نهاده بودند.
با بسته شدن فرودگاهها و از کار انداختن پرواز انقلاب، بازگشت امام به تأخیر افتاد.
ایشان در پیامی به ملت ایران گفتند که چند روز دیگر به ایران آمده «و چون سربازی در کنار شما به مبارزه علیه استعمار و استبداد تا پیروزی نهایی ادامه خواهم داد»
روز ششم بهمن مردم سراسر کشور منتظر ورود امام خمینی بودند.
آنها در میدان آزادی و اطراف فرودگاه ـ برای دیدن امام ـ و در بهشت زهرا ـ برای شنیدن سخنان امام ـ گردهم آمده بودند، اما با انتشار خبر بسته شدن فرودگاه مهرآباد توسط دولت شاپور بختیار، خشم مردم فزونی گرفت و بار دیگر تقابل نیروهای مسلح و توده های مردم در شهرهای گوناگون آغاز شد و آن چه به جا ماند خون بر زمین ریخته تعدادی از شهروندان بود؛ خونی که گریبان پیکر نیمه جان دولت شاهنشاهی را بیشتر فشرد.
دولت بختیار برای این رویارویی اعلامیه داده، گفته بود که هر اجتماعی باید با مجوز دولت بر پا شود.
اعتراضهای مردمی در هفتم بهمن با زمینه ای که 28 صفر، سالگرد رحلت پیامبر(ص) و شهادت امام حسن(ع)، ایجاد کرده بود، در راهپیماییهای بزرگ در بیشتر شهرها رخ نمود.
همه صداها علیه بختیار و حاکمیت نظام شاهنشاهی بود.
تهران در هشتم بهمن چهره خونینی داشت.
می توان گفت پس از 17 شهریور، چنین قتل عامی در تهران صورت نگرفته بود.
کانون حوادث ، خیابانهای اطراف دانشگاه تهران، میدان آزادی و اطراف فرودگاه مهرآباد بود. آن چه شور تازه ای به مخالفتها داد، تحصن روحانیان در مسجد دانشگاه تهران بود.
روحانیان سرشناس تهران در مسجد دانشگاه تهران متحصن شدند و اعلام کردند تا آمدن امام خمینی به این بَست سیاسی را ادامه خواهند داد.
حمایتهای مردمی از اقدام روحانیان خیابانهای اطراف دانشگاه تهران را پر از جمعیت کرد.
حمایتها از این تحصن، نه تنها از پایتخت بلکه از دیگر شهرها هم آغاز گردید.
تمرد نظامیان از یگانهای تحت امر خود چنان گسترش یافت که سران ارتش را به چاره جویی های تازه ای واداشت.
آنان از یک طرف نگران گسترش تمردها و از سوی دیگر در انتظار درگیری نیروهای موافق و مخالف از زیر مجموعه پیکر ارتش بودند. آنها به وضوح شنیدند که نظامیان در خیابانها چه شعاری می دادند : ما پرسنل نظامی هستیم، ما منتظر خمینی هستیم.
روز هشتم بهمن دو سرتیپ و یک سرهنگ هوانیروز در اصفهان به صف تظاهرکنندگان مردمی پیوستند و علیه شاه شعار دادند.
این حادثه بی سابقه ای بود.
این نظامیان بلند پایه خیلی زود دستگیر و به تهران منتقل شدند.
گسترش اعتراضها برای جلوگیری از ورود امام کار را به جایی رساند که بختیار با شرکت در مصاحبه ای مطبوعاتی گفت : «با صدای بلند اعلام می کنم که حضرت آیت اللّه هر وقت میل داشته باشند می توانند به کشور بازگردند.» این اظهارات، روز نهم بهمن بیان شد اما تأثیری در فروکش کردن مخالفتها نداشت.
حدود 300 هزار تن در قم و حدود یک میلیون نفر در مشهد در همین روز راهپیمایی کردند.
تحصن روحانیان تهران الگوی تحصنهای دیگر شد.
در قم، مشهد و اصفهان چنین اعتراضی شکل گرفت ؛ و این محمل دیگری برای تجمع های مردمی در محلهای تحصن بود.
افزایش فشارها به جایی رسید که آیت اللّه دکتر محمد مفتح در آخرین ساعات روز دهم بهمن به عنوان عضو کمیته مرکزی استقبال از امام خمینی، خبر خوش را به مردم داد.
او به یکی از نشریه ها گفت که طبق توافق به عمل آمده ساعت 9 صبح روز پنج شنبه، 12 بهمن هواپیمای حامل امام در فرودگاه مهرآباد به زمین خواهد نشست.
دولت بختیار خیلی زود عقب نشینی کرده بود.
روز یازدهم بهمن مردم هیجان زده بودند و هر چه به ساعات پایانی روز نزدیک می شدند این هیجان افزایش می یافت.
امام در یازدهم بهمن در نامه ای از دولت و ملت فرانسه تشکر کردند و میهمان نوازی آنها را ستودند.
ایشان همان روز در محله نوفل لوشاتو حاضر شده با ساکنان آن دیدار و گفت و گو کردند.
این دیدار خداحافظی بود. با این که دولت بختیار مجبور به پذیرش ورود امام به وطن شده بود، اما عقب نشینی خود را با رژه نظامیان در سطح شهر جبران کرد.
نظامیان با ادوات نظامی روز یازدهم بهمن به خیابانهای تهران آمدند و قدرت نمایی کردند.
کارکنان اعتصابی و به انقلاب پیوسته رادیو تلویزیون ملی ایران در تدارک پخش مراسم ورود رهبر انقلاب بودند.
اما پخش مراسم در نخستین دقایق آن قطع شد.
هواداران سلطنت به قدرت نظامیان حاضر در تلویزیون از پخش مستقیم مراسم جلوگیری کردند. امام در میان امواج انسانی از فرودگاه مهرآباد راهی بهشت زهرا شدند و سخنرانی تاریخی خود را در تاسیس دولت و حکومت جدید ایراد کردند.
شادمانی مردم از ورود امام به ایران تا چند روز آینده در شهرهای مختلف ادامه یافت.
از روز سیزدهم بهمن و پس از استقرار امام در مدرسه ای در محلات جنوبی تهران، دیدار قشرهای گوناگون با ایشان شروع شد و همزمان تقابلات پیدا و پنهان بختیار و سران نظامی با روند انقلاب ادامه یافت.
مهمترین اقدام در جبهه انقلاب تشکیل دولت موقت بود.
از همان ابتدا گمانه زنیهای مطبوعات روی مهندس بازرگان بود. مذاکره با سران ارتش نیز در دستور کار انقلابیون قرار داشت.
امام صراحتا به این موضوع در سخنرانی روز چهاردهم بهمن خود اشاره کردند؛ هر چند ارتش این اقدامات را تکذیب کرد.
ژنرال هایزر روز چهاردهم بهمن با تعیین جانشینی برای خود ایران را ترک کرد.
او به این نتیجه رسیده بود که مثلث ربیعی، بدره ای و توفانیان در غیاب او توان انجام کودتا را دارند.
امام روز پانزدهم بهمن حکم مهندس مهدی بازرگان را برای تأسیس دولت موقت صادر کردند.
در واقع امام پیشنهاد شورای انقلاب رابرای تعیین بازرگان پذیرفته بودند.
امام در حکم خود با تذکر این نکته که مهندس بازرگان بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و همبستگی گروهی می بایست به تشکیل کابینه خود اقدام کند، خواسته بودند مقدمات همه پرسی تغییر نظام حکومتی، تشکیل مجلس مؤسسان (خبرگان) برای تصویب قانون اساسی جدید و انتخابات مجلس را فراهم کند.
این حکم یک روز بعد در مراسمی که تصاویر آن از شبکه انقلاب تلویزیون ـ نامی که کارکنان اعتصابی تلویزیون به آن داده بودند ـ پخش شد.
دیدارهای روزانه امام ادامه داشت.
مهمتر از همه دیدار نیروهای نظامی با امام بود.
هر روز افرادی از نیروی هوایی و دیگر نیروها به محل اقامت امام می آمدند.
در چنین حال و هوایی بود که استانفلید ترنر رئیس سازمان سیا اعترافات تاریخی خود را ابراز کرد.
او گفت « سازمان سیا از قدرت جنبش مخالفت در ایران که شاه را به یک تبعید واقعی فرستاد، بی خبر بوده و دچار اشتباه شده است» ترنر گفت « هر دستگاه اطلاعاتی دیگری هم بود بیشتر از سازمان سیا نمی توانست عمل کند» جملات ترنر چنین پایان گرفت : «پیش بینی نکرده بودیم وجود مردی 78 ساله پس از 14 سال تبعید توانسته سازمان دهنده یک تشکیلات سیاسی و گردآورنده نیروها باشد.
او همچون آتش فشانی عظیم یک انقلاب ملی به راه انداخته است»
با اعلام نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان، آمریکا خیلی زود واکنش نشان داد و از دولت بختیار حمایت کرد. سه ساعت پس از موضع گیری کاخ سفید، رسانه های امریکا نوشتند که سران وزارت امور خارجه امریکا عمر دولت بختیار را در چند روز آینده تمام شده می دانند.
این موضوع جیمی کارتر را بسیار عصبانی کرد.
روز هفدهم بهمن مردم به خواست امام در تظاهراتی که نخست وزیری بازرگان را تایید می کرد شرکت کردند.
دولت بختیار برای بی پاسخ نماندن این کنش، اقدام به مانور هوایی کرد و تعدادی هلی کوپتر و هواپیمای جنگی را در آسمان تهران پرواز داد.
در همین روز او در مجلس شورای ملی ـ چند ده متر آن طرفتر از محل استقرار امام ـ حاضر شد و لایحه انحلال ساواک را برای تصویب به مجلس داد.
این صحنه ای عوام فریبانه بود. بختیار چنین قصدی نداشت. او با تأسیس حساب تازه ای برای ساواک نزدیک بانک سپه موافقت می کند.
آن چه در روز 19 بهمن برای تصمیم سازان نیروهای مسلح گران تمام شد، حضور نظامیان نیروی هوایی در برابر امام خمینی بود.
آنان با لباسهای شخصی خود را به مقر امام رساندند، در آنجا لباسهای نظامی خود را پوشیدند و در برابر امام رژه رفتند. فرمانده این گروه خواسته بود عکاسها از روبه رو و از چهره نظامیان عکس نگیرند.
عکس به همان شکل در روزنامه ها چاپ شد. ارتش اصل موضوع را تکذیب کرد؛ حتی در بولتنهای خود نیز بدان اشاره ای ننمود، اما حقیقت همان بود که رخ داده بود.
بعداز ظهر نیز گروهی از اعضای هوانیروز اصفهان که خود را به تهران رسانده بودند با امام دیدار کردند و در همین روز یک هزار نفر از کادر پایگاه ششم نیروی هوایی بوشهر به نفع امام خمینی در بوشهر تظاهرات کردند.
ارتش عملاً شکاف برداشته بود.
همه این حوادث باعث نشد که امام با برخی از اعضای خانواده خود در ساعات پایانی شب به زیارت حضرت عبدالعظیم در شهر ری نرود.
این خبر در جرایدی که بیستم بهمن منتشر شدند منعکس گردید.
جرقه واپسین حادثه ای که نفس های نظام شاهنشاهی را به شماره انداخت در شب بیستم بهمن زده شد.
پادگان دوشان تپه مکان این حادثه بود.
آن شب گروهی از افراد نیروی هوایی مستقر در پادگان برای دیدن فیلم ورود امام خمینی به وطن در سالن ویژه ای گرد هم آمدند. برخی منابع نوشته اند توهین یک سلطنت طلب به امام در فیلمی که پیش از آن (از تجمع طرفداران قانون اساسی در ورزشگاه امجدیه تهران) پخش شد خشم نظامیان طرفدار انقلاب را موجب گشت.
اما بیشتر منابع از صلوات اعضای نیروی هوایی به هنگام پخش تصویر امام خبر داده اند. این صدای روحانی، گارد شاهنشاهی مستقر در پادگان را برافروخته می کند و به سالن نمایش هجوم می آورند.
تیراندازی شروع می شود. مردم خیلی زود آگاه شده، خبر را در سراسر تهران پخش می کنند.
درگیریهای مسلحانه گارد و نیروی هوایی تا ساعاتی از صبح روز بیست و یکم بهمن ادامه می یابد.
از نخستین ساعات روز بیست و یکم تهران آبستن رخدادهای دیگری است. آن روز صبح گارد بار دیگر یورش خود را به پادگان و این بار از بیرون درها آغاز می کند.
درگیریها به شرق تهران سرایت می کند و مردم همدست و هم آوا با نیروی هوایی به مقابله برمی خیزند. همزمان در غرب تهران و در پایگاه هوایی پادگان مهرآباد صدای تیراندازی شنیده می شود.
لحظاتی بعد 1500 تن از نظامیان این نیرو به طرفداری از انقلاب از پادگان خارج شده راهی خیابانها می شوند. اسلحه خانه پادگان دوشان تپه که با هماهنگی نظامیان مستقر در آن در اختیار مردم قرار گرفته بود، ورق رویاروییها را برمی گرداند.
مردم و نیروی هوایی چنان مقاومتی نشان می دهند که به گارد شاهنشاهی دستور عقب نشینی می دهند. خیابانها سنگربندی می شود.
سران ارتش چاره را در صدور اطلاعیه جدید فرمانداری نظامی تهران و حومه می بینند.
در این اطلاعیه ساعات منع رفت و آمد از 30/16 تا 5 صبح روز بعد تعیین می شود. همه چیز خبر از بوی کهنه کودتا می دهد. اطلاعیه ساعت دو بعداز ظهر از اخبار سراسری رادیو پخش می شود.
امام بلافاصله پس از شنیدن خبر، پیامی به ملت ایران می نویسند و اقدام سران ارتش را خدعه و خلاف شرع می خوانند.
گروههایی با خودرو و بلندگو در خیابانها راه افتاده، پیام امام را به اطلاع اهالی تهران می رسانند.
هجوم به کلانتریها آغاز می شود.
مردم مسلح شده و افرادی از نیروی هوایی تعدادی از کلانتریهای تهران را تسلیم می کنند.
تعدادی تانک که از مناطق شرق تهران در خیابان تهران نو به حرکت افتاده بودند، به آتش کشیده می شود.
بقیه تانکها عقب نشینی می کنند. خواست امرای ارتش کودتا بود.
این را فرمانده پادگان گارد آهنین، رئیس ستاد پلیس تهران و اعضاء ارشد گارد شاهنشاهی چند روز پس از پیروزی انقلاب اذعان کردند.
فرمانداری نظامی تهران در اطلاعیه های بعدی خود ـ شماره 41 و 42 ـ بار دیگر ساعات منع رفت و آمد را کاهش می دهد.
اما اینها نیز مانند اطلاعیه شماره 40 تأثیری در حضور مردم در خیابانها ندارد. تهران از شب 22 بهمن در اختیار مردم قرار گرفت.
پیش از ظهر روز 22 بهمن ارتش چاره ای جز تشکیل جلسه ندید.
شورای عالی ارتش تشکیل جلسه داده، اعلام بی طرفی می کند.
همزمان با این تصمیم، بختیار ناپدید می شود.
نخست وزیری به دست مردم می افتد. خبر بی طرفی ارتش ساعت 2 بعداز ظهر از رادیو به آگاهی می رسد.
شادمانی مردم آغاز گشته، خیابانها مملو از خودروهایی می شود که حامل این شادی تاریخی هستند.
امام دو پیام پیاپی به مردم می دهند : «آمادگی خود را از دست ندهید ؛ به سفارتخانه ها حمله نشود ؛ از غارت، آتش سوزی و مجازات خودسر متهمان جلوگیری گردد ؛ از بین رفتن آثار علمی و فنی، صنعتی و هنری و اتلاف اموال عمومی خودداری شود. »
.... و چنین بود که انقلاب پیروز شد.