بحران خاموش کاهش فرزندآوری
کاهش فرزند آوری بحرانی است که هم خانوادهها را تحت تاثیر قرار میدهد و هم موتور محرکه رشد کشور را به خاموشی میکشاند.
به گزارش سرویس وبگردی خبرگزاری صدا و سیما،جمعیت یکی از نشانههای قدرت در جامعه کوچک خانواده و کشور است به همین علت کشورهای غربی که دچار بحران جمعیت و فرزند آوری هستند برای جذب نیروهای کارآمد دیگر کشورها برنامه ریزی میکنند.
بحران خاموش
طی چند دههی اخیر، تحولات جمعیتی در ایران اتفاق افتاده است و پیامد این تحولات روند رو به رشد پیری کشور است.
با مشخص شدن تعداد موالید و رشد آن در سرشماری سال ۱۳۴۵، سیاستهای کنترل جمعیت به طور علنی و رسمی در برنامههای عمرانی چهارم و پنجم به عنوان یکی از برنامههای مهم رژیم شاهنشاهی قرار گرفت و از سال ۱۳۴۶ سیاست دولت وقت به سمت کنترل جمعیت تغییر کرد که تا سال ۱۳۵۷ ادامه یافت.
در پی اجرای برنامهی کنترل جمعیت، آمار نفوس که پیشبینی میشد به عدد ۸۷۹/۶۵۷/۳۴ نفر برسد، در سطح ۷۴۴/۷۰۸/۳۳ نفر متوقف ماند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل شرایط سیاسی و اجتماعی کشور، بر افزایش جمعیت تأکید شد و بر متوسط رشد جمعیت افزوده شد.
البته در توجیه این افزایش میتوان به ورود متولدین سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۵ به عرصهی ازدواج نیز اشاره کرد.
علل افزایش فرزند آوری در دهه ۶۰
در اوایل دههی شصت و حتی چند سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، نگرشهای دینی که در جامعه تقویت شده بود، فرصت بیشتری برای ظهور و بروز یافت. یکی از آن نگرشها، فراهم شدن سهلتر ازدواج و به دنبال آن فرزندآوری بود. سیاستهای دولت در مورد توزیع کالاهای ضروری هم که سهمیههایی را به تعداد نفرات خانوار تخصیص میداد، نوعی یارانه و کمکهزینه بود که میتوانست بخشی از بار سنگین هزینههای زندگی خانوارهای پرعضو را تعدیل کند.
علل افزایش فرزند آوری در دهه ۶۰
در کنار آنها، شروع جنگ تحمیلی و اعتقاد و الزام به پیروزی در آن، نیاز درازمدت کشور به نیروی جوان را افزایش داد.
همهی اینها به علاوهی عوامل متعدد دیگر، موجب افزایش باروری زنان و در نتیجه، تعداد موالید در کشور شد. ورود پناهندگان افغانی و عراقی نیز بر میزان جمعیت افزود.
اهتمام دولت برای رشد جمعیت
در چنین شرایطی، دولت توجه خود را به جمعیت و میزان رشد آن معطوف داشت و سازمان برنامه و بودجه، در شهریورماه ۱۳۶۷، کنفرانس جمعیت و توسعه را برگزار کرد.
آغاز سیاست کنترل جمعیت در سال ۱۳۶۷
جمعیتشناسان و برنامهریزان نیز ابعاد مختلف افزایش جمعیت را پیش کشیدند. مجموعهی این موارد، به علاوهی فشارهای ناشی از جنگ تحمیلی و تحریمهای اقتصادی، به اتخاذ سیاست جدید کنترل جمعیت منجر شد ومیزان باروری کل زنان به سرعت کاهش یافت و در یک دورهی کمتر از بیست سال، از ۴/۶ فرزند زندهی متولدشده در سال ۱۳۶۵، به ۹/۱ فرزند زندهی متولدشده در سال ۱۳۸۵ رسید.
گفته میشود در اواسط دههی هفتاد به نرخ مطلوب جمعیت رسیده بودیم، لکن سیاست کنترل جمعیت ادامه یافت.
با اجرای سیاست تنظیم خانواده و ترویج شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر»، نرخ رشد جمعیت ایران به طور قابل ملاحظهای کاهش یافت و این روند در سرشماری ۱۳۷۵ کاملاً آشکار شد.
در مورد تداوم کنترل جمعیت شاید بتوان گفت یکی از دلایل، فقدان شورای عالی سیاستگذاری و برنامهریزی جمعیت از سال ۱۳۷۱ و نبود نهاد تخصصی برای راهبری مدیریت جمعیت و رصد مداوم تحولات جمعیت در کشور بود؛ اما علیرغم این کاهش، برنامهی کنترل جمعیت همچنان ادامه یافت.
این در حالی بود که آمارهای بینالمللی و داخلی و هشدار جمعیتشناسان از سال ۷۱ مبنی بر اعلام خطر در مورد کاهش شدید رشد جمعیت بود.
آینده ایران در صورت کاهش جمعیت
امروز هم از رشد جمعیت به حدی کاسته شده است که اگر تدبیری اتخاذ نشود، در هشتاد سال آینده، با جمعیت ۳۱ میلیونی که ۴۷ درصد آن پیر و سالمند هستند، مواجه خواهیم شد که این مسئله به یک بحران اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و سیاسی تبدیل خواهد شد.
عوامل مؤثر بر کاهش جمعیت در طی چند دههی اخیر
سهم اصلی در کنترل جمعیت را باید تغییرات فرهنگی وسیع در سالهای پس از جنگ دانست.
در کنار این عوامل، میتوان به کاهش سریع مرگومیر نوزادان و اطفال اشاره کرد که به خانوادهها اطمینان میداد از بین نوزادان بهدنیاآمده، تعداد بیشتری زنده خواهند ماند. برخی علل کاهش تمایل به فرزندآوری را میتوان به افزایش باسوادی زنان، شهرنشینی، افزایش اشتغال زنان، سیاستهای دولتی برای کنترل جمعیت در گذشته، بهکارگیری سیاستهای تنظیم خانواده، توسعه و نفوذ مدرنیته و سبک زندگی غربی و کاهش فاصلهی طبقاتی دانست.
فرهنگ فرزند کمتر زندگی بهتر
امروز دیگر کنترل جمعیت از یک سیاست برنامهای، به یک فرهنگ تبدیل شده است و کاهش فرزندآوری الگوی جاافتادهای شده است که با خواستهای جامعه و ایدهآلهای زوجین همخوانی پیدا کرده و تغییر آن به آسانی امکانپذیر نیست، مگر آنکه فرهنگ قویتر و مستدلتری با آن به مقابله برخیزد.
تاثیر فرهنگ مادی گرای غربی بر خانوادهها
در غرب کاهش جمعیت تحت تأثیر ابعاد مدرنیته و در یک فرآیند زمانی قابل توجه رخ داده و بر رفتارهای روزمرهی انسان غربی رسوخ کرده است؛ به طوری که کنترل جمعیت به یک عادت برای او تبدیل شده است.
در غرب، مسئلهی کاهش جمعیت، مسئلهای فرهنگی و ناشی از یک نوع نگاه متفاوت به زندگی است.
متأسفانه سبک زندگی کنونی ما از فرهنگ مدرنیتهی غرب تأثیر گرفته و مدرنیته در تمامی ابعاد زندگی ما وارد شده است و به همراه تغییرات آشفتهی فرهنگی، خانوادهی ایرانی دگرگونیهای گستردهای را تجربه میکند.
تغییر سبک زندگی لازمهی افزایش جمعیت
با فرهنگ کنونی حاکم بر خانوادهها محال است به جمعیت مطلوب برسیم.
این سبک زندگی چند ویژگی مهم دارد که با توجه به این ویژگیها میتوان تأثیر آن را در موضوع فرزندآوری پیگیری کرد.
در این سبک زندگی، اقتصاد و پول، محور تمام تصمیمات است و هر نوع رفتار و کنش که متضمن سود و منفعت مادی نباشد پذیرفته نمیشود.
از دیگر ویژگیهای این سبک زندگی، فردگرایی در مقابل جمعگرایی است؛ به طوری که انسان به تدریج خانوادهگریز و خانوادهستیز میشود؛ لذا ایثار و گذشت برای ایفای نقش مادری به خاطر وجود فرزند، فاقد معنا و مفهوم میشود.
به میزانی که خصلت فردگرایی به شکل محسوس یا نامحسوسی در جامعه رشد کند، تمایل افراد به داشتن گروه یا گروههای پرتعداد کم میشود و این گونه است که فرد تمایلی ندارد با فرزندآوری، گروه بزرگتر و ناهمگون سنی تشکیل دهد و از فردیت خود منفک شود.
ویژگی دیگر انسان غربی، مصرفگرایی است
بر اساس این ویژگی، مصرف شدید در بین زنان، یک رویهی متداول میشود؛ لذا فرزندآوری مانع مدیریت و زیبایی بدن تلقی میشود و به همین جهت، باید به حداقل فرزند بسنده کرد.
سرگرمی با رسانه به جای فرزند

از دیگر ویژگیهای زندگی مدرن، فراغت رسانهای است که زمان و تنهایی افراد را با رسانههای دیجیتال و الکترونیک پر میکند و اوقات فراغت را فردی میکند. بر این اساس، بسیاری از زوجین از نظر عاطفی و روانی کمتر احساس نیاز به داشتن فرزند میکنند.
تاثیر زندگی غربی بر تعاملات اجتماعی
این سبک زندگی بر حوزهی تعاملات اجتماعی افراد هم تأثیر گذارده است؛ به طوری که ارتباطات با خویشاوندان کاهش یافته، مسئولیتهای اجتماعی و حمایتهای خانوادگی و اجتماعی در این سبک زندگی کمرنگ میشود.
محروم بودن زنان از حمایت خانواده در زندگی غربی
لذا وقتی حمایتهای خانواده از داشتن فرزند بیشتر وجود نداشته باشد، دختران جوان، به ویژه آنها که دارای مسئولیتهای شغلی و تحصیلی هستند، کمتر حاضر به فرزندآوری میشوند. در مجموع میتوان اذعان کرد سبک زندگی غربی به دنبال تأمین منافع فرد، کاهش سختیها و ازخودگذشتگیها و رسیدن به لذتهای آنی است که در بحث مادری و فرزندآوری هم تأثیرگذار است و این موضوع جز استیلای سبک زندگی غربی و دوری از مؤلفههای سبک زندگی ایرانیاسلامی نیست.
منبع:خبرگزاری فارس