چقدر پدر و مادرهای امروز ما در کنار این که تلاش دارند فرزندی موفق به لحاظ تحصیلی و شغلی تربیت کنند، باورهای خدامحوری را هم برای تربیت فرزندانشان مدنظر قرار میدهند؟ امروز تفکرات اُمانیستیِ دنیای مدرن، آیندهای جلوی پای نسل جوان گذاشته که بیشترین آسیب را به او میزند، حتی اگر در ظاهر موفق باشد.
گفتگو با سیده زهرا موسوی مشاور مذهبی خانواده را درباره حجاب، راههای درونی سازی آن در خانواده و زیانهای حذف سلامت معنوی در جامعه بخوانید.
حجابی که در عمق وجود مینشیند
تکنولوژیهای امروزی در سراسر دنیا باعث شده تا تفکرات اومانیستی غرب بیش از هر زمان دیگری فرهنگ و دین دینمداران خصوصا مسلمانان را هدف قرار دهد، به طوریکه نسلهای جدید شکاف زیادی بین خود و والدینشان میبینند و خیلی مسائل را به خاطر عدم شفافیت و آموزش درست، زیرسئوال میبرند.
بصیرت افزایی در مسایل دینی لازمه جامعه است
خیلی از جوانان و نوجوانان امروز که شاید فکر کنیم به لحاظ فکری دچار انحراف شده اند با یک بصیرت افزایی صحیح در عرصه حجاب و عفاف و دین مداری به مسیر صحیح باز میگردند.
حجاب و بررسی همه جانبه آن
در بحث حجاب از دو شاخه باید جامعه را مورد بررسی قرار دهیم، نخست حجاب به عنوان یک قانون در جامعه اسلامی ایران و دوم حجاب یکی از شاخصههای مهم سلامت معنوی، اعتقادی و ریشه دار در جامعه مسلمانان که هر دو این دو جنبهها به دو عامل بسیار مهم مرتبط میشود: یکی تربیت فرزند تا هفت سالگی و دوم تربیت فرزند از هفت سالگی تا پایان عمر.
براساس این شاخههایی که مطرح شد، ما با دو قشر مهم سروکار داریم: یکی مادران و دوم متصدیان و اولیای آموزش و پرورش کشور در مدارس که به طور ریشهای وقتی نگاه میکنیم، میبینیم که هر دو این گروهها نسبت به سلامت معنوی نسل جوان آن اندازه که لازم بوده اطلاعات کافی و بصیرت نداشته و توجیه نبودند.
اهمیت فهم ریشهای حجاب
اکثر پدر و مادرهای ما و اولیای مدارس در دهههای اخیر تنها تمرکزشان را روی چند نکته گذاشتند و آن هم این بود که بچه هایشان در مدرسه نمره بیست بگیرند، بهترین دانشگاه قبول شوند، بهترین کلاسها را بروند و اساتید خوبی داشته باشند و در نهایت انسانی موفق به لحاظ علمی، اجتماعی، مالی با موقعیت اجتماعی خوب تربیت کنند.
به هرحال همه اینها چیز بد نیست منتها یک نقص دارد و آن هم نقص سلامت معنوی است.
نقص سلامت معنوی دربرخی افراد موفق
تحقیقات نشان میدهد برخی از افراد موفق در رشتههای پزشکی، مهندسی و دیگر رشتهها در زندگیهای شخصی خود دچار سرخوردگی، پوچی، بیهودگی و حتی با تفکر خودکشی میشوند، اینها همانهایی اند که وقتی بزرگ میشوند در ازدواج هایشان هم ناموفق اند و نسبت به زندگی نگاه خوبی ندارند.
پوچگرایی نتیجه بی توجهی به سلامت معنوی
البته همه این هم ربطی به مذهبی بودن یا نبودن ندارد، خیلی از آدمهای به ظاهر مذهبی هم دچار این مسائل میشوند و ممکن است به پوچی برسند منتها آدمهای مذهبی کمتر دچار این مسائل میشوند، چون در کنار سلامت جسم و جان به سلامت معنوی هم توجه میکنند و چه بسا سلامت معنوی مادر سلامتهای دیگر است.
امروزه خیلی از کشورهای اروپایی و آمریکا مراکز درمانی شان به سمت سلامت معنوی بردند، چون خودشان فهمیده اند که برای درمان بسیاری از بیماریهای جسمی و روانی باید به معنویت پناه ببرند.
علت گرایش به دین گریزی در برخی از افراد جامعه
مسائل خیلی پیچیده شده است که نیاز به شناخت درست، آگاهی و مطالعه دارد. سالهاست که اندیشمندان ما روی این مسائل تمرکز نکرده اند که بررسی کنند چه تبعاتی دارد والدینی که اهمیت میدهند فرزندشان به چه مدرسهای برود و چه تحصیلاتی داشته باشد و انواع توانمندیهای جسمی و علمی را کسب کند، اما به سلامت معنوی آنها بی توجه میشوند؟
قطعا مراکز آموزشی ما هم مطالبهای در این زمینه نداشته اند! وگرنه مادر و پدر برای ثبت نام فرزندشان از مسائل مذهبی مدرسه هم میپرسیدند، در طول سال جلسه با اولیا در این زمینهها گذاشته میشد تا روح فرزندان هم پرورش پیدا کند.
چقدر از پدر و مادرهای ما امروز به این فکر میکنند فرزندی که بزرگ کرده اند و در آینده به قول خودشان میخواهد چه کاره شود، باورهای خدامحور دارد یا اومانیستی تربیت شده است؟ تفکرات اومانیستی و به اصطلاح مدرن امروز آیندهای را جلوی پای نسل جوان ما میگذارد که او را به انحطاط میکشد، در حالیکه اگر مراقبت از این جوان امروز صورت میگرفت، شاید کارش به اینجا کشیده نمیشد.
والدین و مربیان نقش مهمی در گرایش معنوی فرزندان دارند
این دو قشری که مطرح کردم یعنی والدین و متصدیان آموزش و پرورش در مدرسه ابتدا خودشان باید در مسیر معنوی حرکت کنند. ما شاهد پدر و مادرهایی امروز هستیم که خودشان هیچ بصیریتی نسبت به مسائل مذهبی ندارند پس نمیتوانند الگوی خوبی هم برای بچه هایشان باشند. در ادامه فرزندشان را به مدرسه میفرستند و به باور خودشان خلاءهای وجودی این بچه تنها با علم پر میشود و علم تنها معیار و ملاک قرار میگیرد، اما در نهایت یک فرزندی را در سالهای بعد میبینیم که بدون معنویت رشد کرده و سلامت معنوی، جسمی و روانی اش در خطر است.
توجه به قانون حجاب
نکته دیگر بحث قانون مداری است. با توجه به اینکه ما در زمینه حجاب قانون الهی داریم، رعایت این قانون مداری را باید از خانه هایمان شروع کنیم یعنی مثلا اینکه شما در ساعت یازده شب نباید صدای تلویزیون را بالا ببرید، چون همسایهها دچار اذیت میشوند و خودتان هم دیر میخوابید، پس این قانون سر یک ساعتی خوابیدن را در خانهها پیاده میکنیم، به تدریج قوانین اجتماعی، چون راهنمایی و رانندگی را هم بچهها مثل احترام گذاشتن به قوانین منزل و پدر و مادر رعایت میکنند. وقتی به مدرسه میروند، یک سری قوانین هم آنجا وجود دارد، حال چطور باید انتظار داشته باشیم یک جامعه اسلامی بدون قانون باشد، درحالیکه از خانه برای بچهها قانون تنظیم میکنید؟
خطر فرزند محوری
الان آمارهایی وجود دارد که خیلی مدارس مثل مدارس غیرانتفاعی، دانش آموز محور شده اند یعنی قوانینی در مدرسه وجود ندارد یک دانش آموز خودش میتواند معلمش را تغییر دهد یا خیلی سیستمها را به شرایط خودش متفاوت کند. حال در مدرسه دانش آموز محوری و در خانه فرزندمحوری میشود و دیگر به این بچه نمیتوان قانونی آموزش داد و گفت که محوریت همه چیز باید خدا باشد، این شناخت در خانهها ایجاد نمیشود.
درحالیکه اگر در تمام منازل، خدا محوری و شناخت خداوند حاکم باشد، فرزندمحوری و دانش آموز محوری دیگر معنایی ندارد، همه چیز در مسیر رسیدن به کمال تنظیم میشود، آن هم کمال قرب الهی.
اینجا باز برمیگردیم به قانون مندی و قانون مداری، بچهای که در منزل و مدرسه قانون مدار تربیت میشود زیر بار قوانین مدنی و دینی نیز میرود و حجاب را به عنوان یک فرمان الهی و قانون الهی میپذیرد چطور ما پنج نوبت در شبانه روز با حجاب کامل در برابر خداوند میایستیم و نماز میخوانیم، اما انتظار داریم در جامعه مان حجاب حاکم نباشد؟ خداوند مفهوم حجاب را در آیات متعدد در قرآن کریم تبیین کرده، اما چون ما فرامین الهی را با شبهات فراوان در فضای مجازی میشنویم و میبینیم، دیگر برای خواندن اصلش رجوع نمیکنیم و دچار این مسائل میشویم که مادر میگوید هر کار میکند، مقوله حجاب در سر فرزندش فرو نمیرود!
ضعف عملکرد مسئولین در امر حجاب مشهود است
نهادهای ذی صلاح در این زمینه در جامعه خوب ورود نکرده اند، جز صحبت کردن که همیشه حرف زدن کارساز نیست. ما امروز با معضلی دست به گریبان شده ایم در زمینه حجاب و راهکارمان هم رهایی از این وضع، روشنگری در خانه و مدرسه با کمک دبیران و والدین و سپس ورود صحیح نهادها است. باید بتوانیم خطرات عدم شناخت باورهای دینی را در جامعه درست تبیین کنیم.
اهمیت الگو سازی برای فرزندان
مسئله الگوسازی برای فرزندان خیلی مهم است. درست است که بهترین الگو خود فاطمه زهرا (س) بانوی دو عالم است منتها جامعه امروز باید الگوهای واقعی و قابل لمس هم به فرزندان ارائه دهد که در بهترین نوع اولین الگوی هر دختری، مادرش است. پس از مادر، معلمان مدارس هستند که متآسفانه عموما این الگوها مناسب نیستند البته روی سخنم با کسانی است که دچار مشکلاتی در زمینه رابطه مادر فرزندی و رعایت حجاب شده اند.
باید این را توجه کنیم که تربیت، آموزش و بصیرت افزایی از نهاد خانواده شروع میشود، ابتدا این مادر باید مسائل تربیتی را خودش رعایت کند تا بتواند یک الگوی مناسب برای فرزندش باشد. حال مادر میگوید که من خودم رعایت میکنم این بچه در اجتماع رفت و آمد میکند و هزار چیز میبیند، این حرف درست است، اما شما پایه را درست بگذار، بچه بصیرت افزایی در وجودش ایجاد میشود و میتواند انتخاب درست کند.
علاوه بر این در زمینه دختران جوان، ارتباط صمیمانه و صحیح بین پدر و دختر هم خیلی موثر است. اگر دختران ما در منزل احساس امنیت کافی کرده و روابط دوستانه خوبی با پدرانشان به عنوان اولین عشق جنس مخالف کسب کنند، همین پدر میتواند مفاهیم الهی و معنوی را برای فرزندش تبیین کند و قطعا پذیرش این مسائل خیلی بهتر از امور دستوری میشود.
پس باز تأکید میکنم که مادر الگوی دخترش به لحاظ رعایت حجاب، رفتار و منش الهی، کسب اطلاعات علمی و مطالعاتی در زمینه دینی و رفع مشکلات روحی و جسمی او است. اما از سوی دیگر هم پدر اثرات مفیدی در زمینه انتخاب گزینهها و پارامترهای سلامت معنوی در ارتباط خواستههای فرزندش میتواند داشته باشد.
والدین ومربیانی که از عواقب بی حجابی آگاه نیستند
خیلی از خانوادههای ما اعم از والدین تا اولیای مدرسه بدون اینکه خودشان متوجه شوند دچار ضعف خداشناسی و خدا باوری هستند و در مسیر جامه لیبرال و سکولار حرکت میکنند چرا که تفکرات اومانیستی و خودمحوری را آموزش میدهند.
این خانوادهها ممکن است حتی فرزندان سلامتی به لحاظ پارامترهای معنوی به جامعه تحویل دهند که نماز و روزه شان را هم به جا میآورند، اما این گزینهها کامل نیست.
مثل کسی که مرتب ویتامین میخورد، اما در کنارش خوراکیهای غیرمفید نیز مصرف میکند، در نتیجه آن ویتامینها هم اثری روی او نمیگذارد.
چه بسا نمازخوانهایی که دم از شریعت اسلام میزنند، اما مشکلات زیادی دارند و رفتارهای غیرانسانی از آنها میبینیم برای درک این امر باید از تفکرات لیبرالی که خیلی خزنده وارد زندگی ما شده فاصله بگیریم و خداباوری را تقویت کنیم.
همه کارهایمان برای رضایت خدا، عشق به او و لذت بردن از ارتباط با او باشد.
الگوهای صحیح را به بچه هایمان معرفی کنیم و خودمان بهترین الگو برای آنها باشیم. فرزندانمان را تنها برای درس خواندن تربیت نکنیم، مجموعه رفتارهای آنها را با تعادل و مناسب تنظیم کنیم. یعنی بچهای داشته باشیم که هم با حجاب باشد هم دروغ نگوید، هم تهمت نزند و هم معتقد و منظم باشد. تا زمانی این مسائل را رعایت نکنیم و از جامعه هم مطالبه نداشته بشیم، سلامت معنوی فرزندانمان تأمین نمیشود.
والدین ابتدا باید خودشان آموزش دیده باشند و بدانند شاخصهها و گزینههای مناسب رشد معنویت در بچهها چیست، خطرات عدم سلامت روانی را بدانند و این را آموزش دهند که دختران جوانشان چرا باید حجاب رعایت کنند و چرا پسران جوان باید چشم هایشان را حفظ کنند.
آن زمان میتوانیم انتظار داشته باشیم که جامعه به سمت سلامت و انسان سازی معنوی اسلامی پیش میرود.
حجاب نباید عادتی باشد
قانون حجاب برای رضایتمندی خداوند اجرا میشود، اما باز هم نباید دستوری و عادتی باشد. حجابی که عادتی و بدون عشق و علاقه رعایت شود، نمیتواند یک اصل شود و لذت ایجاد کند، حتی خیلی جاها کما اینکه میبینیم، کنار گذاشته میشود و یا تبدیل به بدحجابی یا حتی بی حجابی میشود. ما اولا باید حجاب را به اشخاص گره نزنیم، الگوها را از شخصیتهای اصلی بگیریم و دوما حجاب را به عنوان یک دستور الهی برای خدا و نسل جوان تبیین کنیم.
عقلانیت و الگوسازی صحیح نیاز نسل امروز
نسل امروز ما نیاز به عقلانیت و الگوسازی صحیح دارد، وگرنه با فشار و تذکر کاری از پیش نمیبریم. زمانی که جامعه به سمت و سوی بی حجابی میرود، خود به خود کسانی که با حجاب هستند در محرومیت و انزوا قرار میگیرند و ما باید از نهادهای فرهنگی، اجتماعی، آموزشی و پرورشی در این زمینه شروع به کار کنند تا این شرایط در جامعه تصحیح شود.
حتی مکانهای خاصی برای بانوان چادری داشته باشیم تا به لحاظ اسایش و آرامش در رفاه باشند مثل پارکها، مراکز تحصیلی یا فرهنگی که در این زمینه کم کاری کرده ایم.
نکته پایانی
در نهایت برای اینکه این زیرساختها فراهم شود، از رفتارهای کلیشهای فاصله بگیریم و به شناخت و آگاهی درست برسیم باید همان نتایج زیان بار نداشتن سلامت معنوی را در مدارس و در خانهها گوشزد کنیم روزهای اول شاید سخت باشد، اما شدنی است حتی در سخنرانیهای اولیا و مربیان در مدارس میتوان مطرح کرد و ارتباط قوی بین والدین و مدرسه در این زمینه ایجاد کرد تا خانوادهها همراه مدارس شوند. این مطالبه گریها از سوی والدین و معلمان باید صورت بگیرد تا بچهها تک بعدی بار نیایند و از سلامت روان و سلامت معنوی برخوردار شوند.
منبع: خبرگزاری فارس